روزنویسهای مجتبی واحدی: کسانی که زندگی در امریکا را تجربه کردهاند میدانند تأمین معیشت خانواده در این کشور، کار سادهای نیست. من و خانوادهام هم از این قاعده مستثنی نیستیم. به خصوص برای کسی که بخواهد اشتغال تمام وقت سیاسی داشته باشد وضعیت پیچیدهتری به وجود میآید زیرا بسیاری از زمانهایی که برای انجام گفتگوها و سخنرانیها در نظر گرفته میشود منطبق بر ساعات اداری است به طوری که تلفیق «اشتغال برای تأمین نیازمندیهای زندگی» با «در دسترس بودن برای پاسخگویی به خبرنگاران یا حضور در نشستهای سیاسی» اگر نگویم غیرممکن، بسیار مشکل است. بر همین اساس از حدود یک و نیم سال پیش، به طور جدی تصمیم گرفتم حداقل برای مدتی، فعالیتهای سیاسی خود را به انجام برخی گفتگوهای تلویزیونی و تکمیل کتاب خاطرات خود، محدود سازم. نخستین بار که به صورت جدی در اندیشه اجرای این تصمیم بودم یک سایت مدعی اصلاحطلبی، خبری سراسر کذب به نقل از خانواده کروبی علیه من نوشت. در آن شرایط، اجرای تصمیم خود را موجب تقویت دروغپردازان میدانستم. لذا علیرغم مشکلات اقتصادی که در برابرم وجود داشت فعالیتهای سیاسی را با همان حجم پیشین ادامه دادم. اندکی بعد، مقدمات نمایش انتخاباتی مجلس نهم در حال تدارک بود. چند تن از دوستان که از تصمیم من مطلع شده بودند توصیه کردند کماکان به نوشتن و فعالیت ادامه دهم. در بهار سال گذشته، پیامهای تهدید آمیزی دریافت کردم که ضمن خودداری از افشای آنها، توقف یا کاهش فعالیت خویش را موجب جسارت تهدیدکنندگان وابسته به جمهوری اسلامی میدانستم. پس از آن، مقالهای در خصوص یکی از چهرههای سرشناس مخالف جمهوری اسلامی نوشتم که گروهی از طرفداران او، مرا تهدید به شکایت در محاکم امریکا کردند. باز هم حس کردم کنارهگیری از سیاست میتواند آن تازه به دوران رسیدهها را دچار توهم نماید.
به هرحال سال گذشته را علیرغم همه مشکلات، به صورت کجدار و مریز سپری نمودم. در روزهای پایانی سال، با شرایطی مواجه شدم که راهی جز کاهش فعالیت سیاسی برایم باقی نمانده بود. لذا بدون آنکه با کسی سخنی بگویم ابتدا صفحه فیسبوک خود را به صورت موقت، بستم و روال همیشگی در نوشتن حداقل یک مقاله در هفته را نیز به حال تعلیق در آوردم. در این مدت جز دو برنامه تلویزیونی و کار بر روی دو کتاب، فعالیت دیگری نداشتم و تصور میکردم ادامه این روال برایم مطلوب است. اما دیروز اتفاقی افتاد که نمیتوانستم نسبت به آن بیتفاوت باشم. یکی از دوستان که حدود دو سال از او بیخبر بودم با مشقت فراوان مرا پیدا کرد و با نگرانی بسیار از من خواست ضمن مراقبت در رفت و آمدها، از انجام سفر به خارج از امریکا خودداری کنم. او میگفت چند روز قبل از یکی از فرماندهان بانفوذ سپاه شنیده که فتوای قتل من توسط مجتهدان حکومتی صادر شده است. او که به دلیل حضور در داخل ایران با ترس فراوان با من سخن میگفت اصرار زیادی داشت که من برای مدتی دست از فعالیتهایم بردارم. دقایقی بعد از آن تماس به طور اتفاقی مطلع شدم که در دو سه هفته گذشته، سایتهای خبری حکومتی، بر حجم دروغپردازیهای خود علیه من افزودهاند. خبر آن دوست و اقدام هماهنگ سایتهای حکومتی ـاز جمله سایت وابسته به قالیباف، شهردار تهران- مرا مطمئن نمود که فعالیتهای من، در حد خود، تأثیرگذار است. لذا تصمیم گرفتم برای آخرین بار، اجرای تصمیم خویش برای کاهش برخی فعالیتها و توقف برخی از آنها را مدتی به تعویق بیندازم و خطاب به رهبر مستأصل جمهوری اسلامی و آدمکشان حرفهای او بگویم:
این نوبت از کسان به شمـا ناکسان رسید/نوبت زناکسان شمـــا نیز بگذرد
در مملکت چو غرش شیران گذشت و رفت/ این عو عو سگان شما نیز بگذرد
این را نوشتم تا به تهدیدکنندگان و آخوندهای دربار خامنهای که برای «لقمهای نانِ آغشته به خون» فتوای قتل صادر میکنند، بگویم تهدیدهای آنها بیش از گذشته مرا به صحت راه خود، مطمئن ساخت. آنها بدانند حتی روزی که فعالیت علنی نداشته باشم به سایر کوشندگان برای سرنگونی حکومت ننگین ولی فقیه کمک خواهم کرد. آنها هم اگر در اجرای فتوای خود موفق شوند با کاهش یک سوم از هزینه خانواده سه نفره من، لطف بزرگی در حقمان کردهاند.
2004- 2024 IranPressNews.com -