اگر صحنه سازی های موسمی "انتخابات" درجمهوری اسلامی ازهرسودی بَری باشد، دست کم فرصتی ایجاد می کند تا اندک گوشه ای ازنزاع های درونی رژیم وفساد و تباهی گسترده آن هویدا شود. دراین روزها، هم زمان با ریزش ممتد اعتبار و تسلط "رهبرمعظم"، ناظر برشدت وخشونت نزاع برسرقدرت وغارت سرمایه های کشورهستیم. در این ارتباط افاضات اخیر محسن رضائی، دبیرمجمع تشخیص مصلحت نظام درشهرستان دِیلم قابل توجه است. وی می گوید" هفتصدمیلیارد دلار درطول هفت سال گذشته از سوی دولت به صورت نادرست مصرف شده است و تنها سی درصد چالش های کنونی کشورمربوط به تحریم ها وهفتاد درصد دیگرمربوط به نحوه مدیریت و ساختار نادرست اقتصادی کشوراست، که در سه دولت گذشته به آن توجه نشده است".
ما بارها در این ستون یادآور شدیم که سرانجام عامل اصلی ریزش و نابودی نظام کنونی، فساد حکومتی و فروپاشی اقتصاد کشورخواهد بود. مسائل اقتصادی زمانی که آغاز می شود بر خلاف مسائل سیاسی با زور و سرکوبی امکان چیره شدن بر آن وجود ندارد. همانگونه که اشتباهات و سوء سیاستهای اقتصادی اندک اندک انباشته میشود، زمانی که به اشباع رسید دیگر مهار کردن آن با نطق و خطابه و حتی خشونت و سرکوب امکان پذیر نیست. با آنکه عوارض ونتایج فساد و ندانمکاری هائ حکومت که بر جامعه تحمیل می شود تدریجی است، زمانی که رویهم انباشته شود تأثیراتی عمیق دارد. یکی از اساسی ترین تفاوت های سیاست و اقتصاد دقیقاً در همین نکته پنهان است. در حالیکه در مورد مسائل سیاسی، مثلاً تقلب در انتخابات، رژیم با یک عکس العمل سریع می تواند، با سرکوبی بیرحمانه، اعتراضات را فرونشاند، رویارویی با مسائل اقتصادی با چنین حربه هایی امکان پذیر نیست. اشتباهات اقتصادی حکومت موضوعی نیست که آثار آن از روزی به روزدیگر قابل مشاهده باشد. همانگونه که امروز در مورد دولت احمدی نژاد مشاهده می کنیم سال ها طول کشیده است تا بر اثر اشتباهات بیشمار او در امور اقتصادی کار به بحران اقتصادی امروز کشانده شود.
بیست وچهارسال مدیریت معیوب
جالب اینجاست که یک مقام نسبتاً عالی رتبه نظام که عنوان پرطمطراق دبیرمجمع تشخیص مصلحت نظام را یدک می کشد تازه پس از گذشت بیست وچهار سال فهمیده است که "مدیریت وساختار" دولت های رفسنجانی، خاتمی واحمدی نژاد معیوب بوده است! دراین یک مورد حق با رضائی است و همۀ مسائلی را که امروز اقتصاد ایران با آن رو به رو است نباید یکپارچه به حساب تحریم های خارجی واریز کرد. به احتمال بسیارزیاد حتی اگر تحریمی هم وجود نداشت بیش ازهفتاد درصد مسائل و مصائب کنونی در زندگانی روزمره مردم همچنان به جای خود باقی می بود. اما آنچه آقای دبیر محترم مجمع فراموش می کند ویا جرأت گفتن آنرا ندارد مشکل نفس وجود نظام جمهوری اسلامی است که از نخستین روزهای روی کار آمدنش نه تنها از فهم مشکلات و پیچیدگی های اقتصاد مدرن بی خبر و ناآگاه بود بلکه تعمداً با دانش ستیزی و یاغی گری منکر علم اقتصاد شد. اگر امروز احمدی نژاد ناچار به اذعان فشار روز افزون تورم بیش ازچهل درصدی و سیر صعودی بیکاری شده است، در بدو امر او و دیگر زمامداران رژیم با اقتدا به کلمات قصار آیت الله خمینی در مورد نفی علم اقتصاد دلخوش بودند. آنگاه که اقتصاددان دلسوز و برجسته کشور در مورد مسائل و مشکلات اقتصادی کشور اظهار نگرانی می کردند یا مورد بی اعتنایی و تمسخر قرار می گرفتند و یا ناگهان خود را در پشت میله های زندان می یافتند. از آنجا که نتیجه اشتباهات اقتصادی حکومت برروی هم انباشته میشود، آنهائیکه قضاوتشان بر مبنای ظاهر مسائل است، از درک آن عاجزند. در مورد احمدی نژاد مسأله از این هم پیچیده تر شده است . او حتی امروز، درکمال اطمینان منبعث از نادانی، به ادعای خودش نیازی به مشاوران اقتصادی احساس نمی کند. او مدعی است که اقتصاد غربی نمی تواند پاسخگوی مسائل ایران باشد. مسأله اساسی آن نیست که او و امثال او باید در مورد اقتصاد صاحب نظر باشند. در دنیای امروزبسیاری ازرهبران سیاسی در مورد مسائل مالی و اقتصادی الزاماً دارای تخصصی ویژه نیستند اما آنقدر عقل و درایت دارند که در پیرامون خود از وجود شایسته ترین کارشناسان بهره مند شوند. این روزها دامنه فساد و تباهی اقتصادی به جایی کشیده است که حتی سردار محسن رفیقدوست، این نخستین وزیر سپاه و رئیس پیشین بنیاد به اصطلاح مستضعفان به دیگران درس صداقت و اجتناب از آلودگی و فساد می دهد. امروز حتی او نیز همانند دیگر همقطاران سپاهیش به قول عبید زاکانی "عابد ومسلمان" شده است. او میگوید" سپاه نباید سیاسی، تجاری و جناحی عمل کند. اگر یک سپاهی قرار است در سیاست دخالت کند باید از سپاه خارج شود. سپاهی نباید سیاسی شود". رئیس سابق بنیاد مستضعفان می گوید:" من با این مسأله که سپاه تجارت کند مخالفم، با این مسأله که سپاه وارد صنایع نظامی شود یا در کار ساخت و ساز نیز ورود کند مخالفم" و سرانجام می افزاید:" مردم باید نسبت به ورود سپاه به مسائل اقتصادی روشن شوند". شوری کار به جایی رسیده است که حتی محسن رفیقدوست که به عنوان نخستین رئیس و مسؤل بنیاد مستضعفان اکثر شرکت ها، سازمان های اقتصادی- کشاورزی و تجاری بخش خصوصی را با زور سپاه مصادره کرد و زمانی مدعی شد که بر یکی از بزرگترین و احتمالاً فاسدترین و نامشروع ترین ساختارهای اقتصادی جهان ریاست میکند، اکنون سخن از منع دخالت سپاه در امور اقتصادی به میان می آورد. اکنون که اقتصاد کشور در سراشیب سقوط هر لحظه سریعتر پیش می رود به مصداق مثل معروف که از کشتی در حال غرق شدن نخست موش های دریائی (rats) فرار می کنند، آیا چنین انتقادهای صریح وتبری جوئی های مسببین و عاملین اصلی این نظام فاسد وفاجعه آفرین خود بهترین شاهد وگواه بر شکست رژیم و برنامه هایش نیست؟
زنگ خطر و اعلام فروپاشی اقتصاد کشور با انتشار واپسین گزارش های سازمان آمار کشور منعکس است. این آمار وحشتناک و بی سابقه آنچنان عوامل رژیم را نگران کرده است که سعی می کنند تا همه کاسه کوزه ها را بر سر احمدی نژاد بکوبند و اورا قربانی سیستم سراپا فساد کنند. کار به جائی کشیده است که عوامل ودست نشاندگان رژیم نیز سعی میکنند با فریادهای اعتراضی مردم همصدا شوند. یک نمونه ای از این دو دوزه بازی کردن ها انتشار اخبار تا کنون سری یعنی آمار دولتی است. کاربه جائی کشیده است که حتی فارس نیوز، متعلق به سپاه پاسداران، با اشک تمساح از گرانی صدو چهل و شش درصدی سی وسه کالای اساسی طی یکسال گذشته و رنج مردم می نویسد.
جالب این جا است که زمانی که صحبت از گرانی سطح زندگی مطرح می شود و مثلاً می گویند بیست و پنج تا سی درصد هزینه زندگی افزایش یافته است همه گمان می کنند که معنای این سخن آن است که قیمت "همه چیز" فقط سی یاچهل درصد افزایش پیدا کرده است، در حالی که چنین نیست. آمار کلی هزینه زندگی در هر کشوری شامل قریب سیصد تا سیصد و پنجاه نوع کالا و خدمات است که در تمام خانوارها مورد استفاده قرار می گیرند. اما آنچه بیش از همه چیز برای مردم عادی اهمیت دارد کالا های معمولی است که برای تغذیه و زندگی روزمره مورد نیاز است. استفاده از رقم کلی نمودار هزینه زندگی این واقعیت را پنهان می کند. احتیاجات واقعی اکثریت خانواده های متوسط در مرحله اول همان کالاها وخدمات ضروری ومورد نیاز برای تأمین مایحتاج روزانه زندگی است. مثلاً تنزل یا ثابت ماندن بهای بلیط هواپیما یا هزینه تآتر و تفریحات گوناگون در این "سبد" مایحتاج عمومی برای خانواده ای که هرگز سوار هواپیما نشده است از هیچ نوع اهمیتی برخوردار نیست. آنچه امروز در ایران می گذرد شروع پایان یک حکومت فاسد، بی لیاقت و در عین حال بسیار ظالم است. این حکومت مانند هر خودکامه سیستم سیاسی و اقتصادی بسیار پیچیده و به هم تنیده است. از این رو منصفانه نیست که همه اشتباهات، فساد ، کجروی ها و ندانم کاری ها را یکسره به حساب احمدی نژاد رقم بزنیم. این در حقیقت همان شیوه ای است که امروز نظام جمهوری اسلامی برای برائت خود و لجن مال کردن احمدی نژاد برگزیده است. فراموش نکنیم احمدی نژاد ثمره نظام جمهوری اسلامی است و نه موجد یا معمار آن.
آنهایی که امروزسعی میکنند باحمله به احمدی نژاد برای خود سپر بلائی بسازند همان کسانی هستند که برای کرسی ریاست جمهوری او آرای مردم رادزدیدند وزمانی که با اعتراض میلیونی مردم مواجه شدند نداها وسهراب ها وصدها دیگرجوان ایرانی رابی رحمانه به قتل رساندند. آقای محسن رضائی یا به مرض فراموشی مبتلا گشته ویا به تقیه پناه برده است زیرا درتمام مدت بیست وچهارسال کجروی وتباهی مورد اشاره او سه رئیس جمهورمورد اشاره اش "تدارکچی" بودند وحاکم مطلق العنان کشور شخص شخیص "رهبرمعظم" انقلاب بوده است.
پاریس: چهارم آوریل 2013
پنجشنبه، 15 فروردین ماه 1392 برابر با 2013-04-04 ساعت 13:042004- 2024 IranPressNews.com -