از سبزهای تخت‌جمشید تا حضور بزها در خانه معزی

در هفته‌ای که گذشت میراث‌فرهنگی دوباره خبرساز شد. تنها خانه دوره زندیه در شرق استان فارس به‌دلیل سهل‌انگاری پیمانکار مرمت تبدیل به آغل شد. رویش علف و سبز در تخت‌جمشید به دهان بزها شیرین آمد، آب‌انبار مسعودی در یزد تبدیل به زباله‌دانی شد، خانه نایب فروریخت و 5 اپیزود از تراژدی کاروانسرای ملک به نمایش‌ گذاشته شد.

خبرگزاری میراث‌فرهنگی ـ گروه میراث‌فرهنگی ـ در هفته سپری شده ماجرای خانه‌های تاریخی و اتفاقاتی که در آن گذشت بیشتر از موضوعات دیگر میراث‌فرهنگی خبرساز شد. اما در این میان اخباری هم از پایگاه‌های جهانی شنیده شد. اخباری که خوشایند نبود. تصاویر منتشره از سایت جهانی تخت‌جمشید از رویش گیاهان و علف‌های هرز خبر می‌دهد. این درحالی است که خانه معزی که متعلق به دوره زندیه است تبدیل به آغل گوسفندان و بزها شده است.

آب انبار مسعودی زباله‌دانی دیگر در یزد

آب انبار مسعودی به مجموعه آثار تاریخی تبدیل به زباله دانی شده سرزمین بادگیرها پیوست. پیش از این آب انبار ستی فاطمه، بقعه ابودردا با چنین تجمع زباله‌ای رو به رو بودند. این در حالی است که سفرهای نوروزی نزدیک است و یزد یکی از پر گردشگرترین شهرهای ایران به شمار می‌رود.
چندی پیش هم خبری منتشر شده بود، درباره آب‌انبار تاریخی "ستی فاطمه"، این آب انبار یکی از قدیمی‌ترین آب‌انبارهای تاریخی شهر یزد، به شمار می‌رود که پشت درهای آهنی بسته در جوار تکیه امیرچخماق ، یکی از مکان‌های شلوغ گردشگری یزد قرار دارد. این آب انبار هم اکنون تبدیل به زباله دانی شده است.

زباله دانی شدن اما تنها سرنوشت آب انبارهای یزد نیست بلکه بقعه ابودردا هم یکی دیگر از بناهای تاریخی یزد است که حال و روزی بهتر از این بناها ندارد.گفته می‌شود که این آب انبار در زمان پهلوی توسط میرزا مرتضی مسعودی بنا شده است. آب انبار مسعودی ضلع جنوبی خیابان شهیدرجائی واقع شده است.
این بنای تاریخی در تاریخ 25 اسفند 1379 با شمارهٔ ثبت 3358 به‌عنوان یکی از آثار ملی ایران به ثبت رسیده است. به نظر می‌رسد، مسئولان سازمان میراث فرهنگی چندان علاقه‌ای به ساماندهی این بناهای تاریخی ندارند.
به گفته مهدی زمانزاده، دوستدار میراث فرهنگی با نزدیک شدن روزهای نوروز و افزایش سفرهای نوروزی وجود چنین بناهای تاریخی که بوی زباله می‌دهند، تاسف آور است.

تخت جمشید به دهن بزی شیرین آمد

گل بود به سبزه آراسته شد. بهار در راه است و تخت جمشید هم سبز. از دیواره‎های کاخ‌ها گرفته تا بستر سنگ‌ها همه جا گیاه روئیده، هر چند که این علف‌ها به‌ظاهر نوید بهار می‌دهند اما خطر در عمق سنگ‌ها نفوذ کرده و تخت‌جمشید به‌ظاهر بهاری به‌دهان هیچکس جز بزی شیرین نمی‌آید.

سال نو در راه و تخت جمشید مملو از سبزه و علف است. حالا دیگر زیر پای سربازان هخامنشی هم سبزه روئیده، گویی آن ها هم می‎دانند که اوضاع میراث فرهنگی از چه قرار است. علفزار این سایت جهانی اما به مذاق هیچکس خوش نیاید به دهان بزی شیرین می‌آید! چه جایی بهتر از تخت جمشید؛ از راه پله ها گرفته تا بستر سنگ ها، علف است و گیاه. با این حال، رویش گیاهان تمام مشکلات تخت جمشید نیست. همانطور که در تصاویر مشاهده می‌کنید دکلی منظر نخستین اثر جهانی ایران را مخدوش کرده و فضای خالی دیوارها لانه‎ای مناسب برای گنجشک‎ها و پرستوها شده است. با این حال فعالان میراث فرهنگی همچنان معتقدند که این آسیب‎ها عمیق نیست و با تمهیدات مناسب می‎توان به رفع تخریب‌ها پرداخت. البته اگر مسئولان میراث‎فرهنگی استان و پایگاه پارسه و پاسارگاد همت خود را در سطح ملی ارتقا دهند

صورت پایگاه‌های میراث‌جهانی با سیلی سرخ شد!

سالی که گذشت برای پایگاه‌های میراث‌جهانی، سالی سخت و پر از فراز و نشیب بود. حتی پایگاه‌های ملی هم از این قاعده مستثنی نبودند، درد بی‌پولی کشیدند اما دندان بر جگر گذاشتند و با سیلی صورت خود را سرخ نگاه داشتند. هرچند، جراحات ناشی از بی‌توجهی و نبود اعتبار و خروج برنامه از روند اصلی، مربوط به امروز و دیروز نمی‌شود. از همان زمان که پایگاه‌ها به زیر یوغ استان‌ها رفتند، ساختار منسجم آن‌ها از بین رفت.

به گزارش CHN، بی‌پولی درد بزرگی است اما بدتر از آن نداشتن برنامه و پلان مدیریت است. سازه‌های جهانی ایران برنامه ندارند. یا اگر هم دارند بودجه‌ای برای اجرایی شدن آن ندارند.

درواقع سال 81 بود که به‌طور رسمی پروژه‌های بزرگ که بعدها به پایگا‌ه‌های میراث فرهنگی تغییر نام دادند، شکل گرفتند. قرار بود این پایگاه‌ها شرایطی را فراهم آورند که به دور از فشارهای استانی و کم و کاستی‌های آن، تعداد زیادی از آثار تاریخی کشور را به فهرست میراث جهانی الحاق کنند.

پایگاه‌های میراث فرهنگی از پایتخت حقوق می‌گرفتند و قرار نبود باری روی دوش استان‌ها باشند تا بتوانند به خوبی انجام وظیفه کنند. اما این‌طور نماند. با آمدن مشایی زمزمه استانی شدن پایگاه‌ها شنیده شد و بالاخره تا دوره بقایی همه پایگاه‌ها استانی شدند.

درواقع از دوره بقایی تاکنون، این روسای استان‌ها بودند که اعتبارات پایگا‌ه‌ها را تامین می‌کردند و هر از گاهی هم اقدام به بستن شیر آن می‌کردند. در سال‌ گذشته حقوق‌ معوقه برخی از پایگاه‌ها از 8 ماه هم گذشته بود اما وقتی استان می‌خواست بودجه‌ اختصاص یافته به پایگاه دهد نزدیک به یک ماه طول کشید. اتفاقی که سبب اعتراض بسیاری از کارشناسان و کارمندان پایگاه‌ها شد.

جست و خیز گوسفندان در حیاط تنها خانه زندیه استهبان!

گوسفندان از در و دیوار تنها خانه زندیه استهبان بالا می‌روند. این اتفاق درحالی می‌افتد که خانه تاریخی معزی در دست مرمت است. تصاویر گویای وضعیت اسفبار میراث‌فرهنگی در دنیای معاصر و بیانگر میزان توجه متولیان میراث‌فرهنگی کشور است.

خانه معزی استهبان، تنها بنای دوره زندیه در استهبان و شرق استان فارس محسوب می‌شود که هم اکنون دردست مرمت است. اما به‌گفته فعالان میراث‌فرهنگی، به‌دلیل نرسیدن مصالح مرمتی، کار مرمت به تعویق افتاده و فرصتی ایجاد شده تا گوسفندان از در و دیوار این خانه تاریخی بالا روند.

خانه تاریخی معزی درواقع تنها بنای مربوط به دوران زندیه است که در فهرست آثار ملی کشور به ثبت رسیده، در چند سال اخیر، این بنا بارها مورد مرمت قرار گرفته تا از تخریب های عمقی جلوگیری شود اما ظاهرا در حین اقدامات مرمتی نیز قرار نیست خانه معزی از هجوم آسیب ها در امان بماند.

رویای نجات یادمان شکست میسیونرها در انبار عاج

انبار مخروبه دود زده‌ای در شمال عودلاجان است که داستان زندگی اش با همه بناهای تاریخی این محله فرق می‌کند. این مدرسه را میسیونرهای انگلیسی ساختند تا دانش‌آموزان ناف تهران از دینشان برگردند اما زهی خیال باطل. هیچ کدام از این دانش‌آموزان از دینشان برنگشتند. پس آن را منحل کردند. مدرسه انبار عاج شد و بعد هم در حریقی سوخت. حالا این یادمان دارد از خاطرات مردم ایران پاک می‌شود. یعنی امکان ندارد، با مرمت عودلاجان، این بنا هم جان تازه‌ای بگیرد؟
سه راه امین حضور را که به سمت خیابان امیر کبیر (چراغ برق سابق) بروید. روبروی کوچه شهید علیرضا جاویدی (حاج میرزا محمود وزیری سابق) مقابل مجتمع تجاری خلیج فارس با پلاک 117 رو به رو می‌شوید. پلاکی که اکنون متعلق به مخروبه‌ای بزرگ است اما اشتباه کنید. این بنا که 81 سال عمر دارد، زمانی مخروبه نبوده و داستان زندگی عجیبی داشته است.

این بنای مخروبه که بیشتر شبیه حلبی آبادی متعلق به روزگار فقر و فلاکت است به روایت بسیاری از تهرانی‌های قدیم زمانی برو و بیایی برای خودش داشته و مدرسه‌ای معروف بوده است. مدرسه‌ای به نام نور و صداقت که در دهه 1310 هجری- خورشیدی (1931 میلادی)، در یک ملک استیجاری به مساحت 4609 متر مربع واقع در شرق چهاراه سرچشمه روبروی کوچه میرزا محمود توسط میرزا نورالله و میرزا جالینوس حکیم (از برزگان دین کلیمی) تأسیس شده است

شهرام شهریار، دوستدار میراث فرهنگی که از قضا سفرنویس هم است، این مدرسه را همپای بسیاری از مدارس قدیم تهران می‌داند اما تجربه بازدید این روزهای اخیرش باعث شده، توصیه کند که به علت آتش سوزی سال و مخربه شدن به فکر بازدید از این مدرسه نباشید.

هرچند به گفته او، حالا که مسئولان اقدام به مرمت عودلاجان کرده‌اند، ای کاش که نگاهی هم به این مدرسه می‌انداختند و آن را هم جزو بناهای مرمتی می گذاشتند تا شاید یادمان تاریخی که از آن دوران به ما رسیده است، حفظ می‌شد.

ماجرای کاروانسرای ملک در پنج اپیزود

کاروانسرای ملک، نخستین کاروانسرای زاهدان است. هرچند در تخته فولاد اصفهان، خیابان شریعنی رشت و یک کاروانسرای ملک برقی در کاشان هم وجود دارد. اما کاروانسرای ملک در زاهدان همین یک دانه است. آن هم که دچار سرنوشت تلخی شده و می‌تواند برای مثل هر چه بگندد نمکش می‌زنند، از آن استفاده کرد.

شهریار می‌گوید که این بنا در مجموع 29 اتاق جهت استراحت مسافرین داشت که در ضلع شمالی کاروانسرا 9 اتاق تو در تو با ابعاد مختلف از 8 متر تا 20 متر بوده و این اتاق‌ها با سقف گنبدی و طاق ضربی دارای طاقچه و طاقنما بوده و درهای آن چوبی بوده که خوشبختانه 3 اتاق هنوز پابرجاست ، البته بدون درهای چوبی.

گفته می‌شود که ضلع شرقی حیاط دارای 13اتاق در امتداد یکدیگر با تزئینات آجری بنا شده بود و آجرهای به کار رفته در این تزئینات به صورت خفته و راسته به کار رفته بود و ابعاد برخی از اتاق‌ها به 40 متر نیز می رسید که البته تنها چند ستون از چند اتاق باقی مانده. ضلع جنوبی حیاط نیز دارای 5 اتاق با سقف گنبدی که فضای داخلی آنها با گچ و کاهگل اندود شده بود.

در ضلع غربی کاروانسرا نیز 12 اتاق در امتداد یکدیگر که همه سقف گنبدی داشتند بنا شده بود که هم به سمت بیرون پنجره داشتند و هم به حیاط و مصالح عمده بکار رفته در کاروانسرای ملک آجر ملات کاهگل و گچ بوده است.

خانه خداوندگار نی هم فروریخت

خانه تاریخی نایب اسدالله اصفهانی، پدر نی ایران عاقبت خوشی نداشت. چه زمانی‌که قرار بود این خانه تبدیل به موزه موسیقی شود اما پس از مدتی شنیده شد به شعبه بانک سپه اضافه می‌شود و چه حالا که بر اثر بی‌توجهی ارگان‌‌های مختلف آواری از گذشته این خانه بر سرش فرو ریخته است.

به‌گزارش CHN، نایب اسدالله اصفهانی که در میان دوستداران موسیقی و میراث فرهنگی اصفهان به عنوان پدر نی ایران شهرت دارد در اواخر عصر قاجار مطابق با سال1300 دارفانی را وداع گفت و در تخت پولاد اصفهان به خاک سپرده شد. از این هنرمند تنها یک خانه تاریخی به‌جای مانده که اکنون به دلیل بی توجهی سقف‌اش فرو ریخته‌است.

به‌گفته شاهین سپنتا، فعال میراث‌فرهنگی، تمام نهادهایی که با بی‌توجهی و سهل‌انگاری زمینه ساز تخریب این خانه ثبت شده در فهرست آثار ملی شده‌اند باید پاسخگو باشند چراکه این خانه تاریخی از ارزش معنوی فراوانی برخوردار بود. این‌درحالی‌است که هنوز هم امکان جبران سهل انگاری‌های گذشته وجود دارد. اگر این ارگان‌ها هرچه سریع‌تر به مرمت‌ و بازسازی دیوارهای فروریخته بپردازند می‌توان خانه را از تخریب کلی حفظ کرد.

مهمترین آثار تاریخی کشور نگهبان و راهنما ندارند

بازدید از اماکن تاریخی و باستانی از جمله گزینه‌هایی است که معمولا هر گردشگر با ورود به یک شهر یا منطقه در لیست مقاصد سفر خود قرار می‌دهد. این بازدید در صورتی می‌تواند دلنشین و نوید دهنده بازدیدی مجدد باشد که راهنمایی مجرب با اطلاعات دقیق بتواند نیازها و کنجکاوی‌های گردگشر را نسبت به آن جاذبه پاسخ دهد.

از دیگر سو سپردن نگهبانی و حفاظت از مجموعه‌ها و آثار و بناها نیز از اهمیت بالایی برخوردار است با این وجود شاهد حضور سربازان بدون آموزش کافی در مکان‌های تاریخی و باستانی هستیم.

"حسین زندی" فعال حوزه گردشگی و میراث فرهنگی معتقد است: «اگرچه داشتن نگهبان بهتر از نداشتن آن است اما بهره جستن از حضور سربازان در صورتی مفیدتر خواهد بود که سرباز به صورت داوطلبانه و از روی علاقه به این کار گمارده شود . باید آموزش کافی برای آشنایی نگهبانان با ارزش‌های تاریخی فرهنگی نسبت به این آثار اعمال شود و خدمات کافی و امتیازاتی در اختیار این سربازان قرار گیرد.»

او با اشاره به آنکه در سال گذشته به موارد زیادی برخورد کرده‌است که نگرانی درخصوص عدم محافظت از آثار باستانی را افزایش می‌دهد به CHN گفت: «در سه روز متوالی به کاروانسرای روستای رسول آباد همدان مراجعه کردم و با در بسته روبه رو شدم . تپه باستانی حسنلو در نقده که مهم ترین مرکز عصرآهن است و قدمت آن به بیش از ده هزار سال می رسد نیز در فصل زمستان راهنما ندارد.»

حفاری‌ غیرمجاز به اسم پروژه‌های عمرانی!

چندی‌است در مهمترین محوطه‌های کشور عده‌ای حفار غیرمجاز دیده می‌شود که با بهره‌گیری از عنوان پروژه‌های عمرانی اقدام به حفاری غیرمجاز در محوطه‌های باستانی می‌کنند. روندی که در رامهرمز شدت گرفته، از نگاه بسیاری از دوستداران میراث‌فرهنگی بسیار نگران‌کننده عنوان شده است.
به‌گزارش CHN، این درحالی است که در محوطه باستانی و ایلامی رامهرمز از سال‌های دور تاکنون افرادی چون، مک‌کان در تله قصر، هنری رایت و الیزابت کارتر در حوزه غربی رامهرمز، علیزاده در دشت رامهرمز، علی‌اکبر سرفراز در تل برمی، جعفر مهرکیان در بخش‌های مختلفی از رامهرمز، آرمان شیشه‌گر جوبجی و لیلی نیاکان سرتلی را مورد بررسی، شناسایی و حفاری قرار داده‌اند.

«مجتبی‌گهستونی» فعال‌میراث‌فرهنگی و دبیر انجمن تاریانا با حضور در محوطه رامهرمز با اشاره به نبود توجه و حفاظت کافی از آثار و محوطه‌های تاریخی تاکید می‌کند: درحا‌ل‌حاضر وضعیت رسیدگی و حفاظت از آثار و محوطه‌های تاریخی مناسب نیست، چندی پیش نیز تعداد بسیاری از انجمن‌ها و دوستداران میراث‌فرهنگی رامهرمز اقدام به نوشتن بیانیه و جمع‌آوری امضاء صدها نفر از اقشار مختلف مردم ساکن در رامهرمز کردند.

به‌گفته گهستونی، با اینکه این نامه به‌دفتر فرماندار و نماینده رامهرمز در مجلس ارسال شده اما تاکنون واکنشی به این موضوع نشان داده نشده است. این‌درحالی‌است که رامهرمز از محوطه‌های پراکنده‌ برخوردار است که مورد تهدید واقع شده‌اند. از سویی شهرهای پیرامون رامهرمز هم فاقد اداره میراث فرهنگی هستند به‌گونه‌ای شهرهایی چون هفت‌گل و رامشیر تحت نظارت اداره میراث رامهرمز مدیریت می‌شوند. عاملی که سبب شده از قدرت تمرکز اداره میراث ‌رامهرمز بر محوطه‌های تاریخی‌اش کاسته شود.

یکشنبه، 4 فروردین ماه 1392 برابر با 2013-03-24 ساعت 12:03
خبر بعدی : از اختلاس ‌ميلياردي بنياد شهيد تا کشف سلطان ‌گوشت
خبر قبلی : تحصیل رایگان قاریان قرآن در دانشگاه‌ها


برگ نخست
سرویس تازه: فيلم برای موبایل

2004- 2024 IranPressNews.com -