درباره نامه استعفای یک شاعر-ترانه سرا از شورای شعر و موسیقی ارشاد
خبرآنلاین: نامه استعفای سید عباس سجادی از شورای شعر و موسیقی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی که دی ماه نوشته شد و اوایل هفته گذشته رسانهای شد، از جهاتی قابل اعتناست:
اول: وجه مهم این نامه رسانهای شدن آن است. این که نویسنده نامه این جسارت و شجاعت را داشته است که برخی ناگفتههاو معضلات موجود در یک ساختار فرسوده و معیوب فرهنگی را بر روزن رسانه افکند از اصل نگارش نامه مهمتر است. چرا که کشاندن یک موضوع به رسانه حداقل خاصیتی که دارد این است که مشکلات و مسائل مبتلابه آن حوزه و موضوع را به حیطه و عرصه عمومی کشانده وداوری در باره آن را از یک محیط بسته و خاص به گستره همگانی برده و داوری دیگرانی راهم ضمیمه آن می کند و علاوه بر آن به رسانه ها که به نوعی نمایندگان افکار عمومی اند این فرصت و امکان را می بخشد تا در کار و کردار آن مسئله بیشتر دقیق شوند و از مسئولان در آن باره پرسش کنند و دلیل چنین رفتارهایی را جویا شوند. این کار در دراز مدت یا به کناره گیری فرد مسئولی که توان و ظرفیت اصلاح را ندارد خواهد انجامید و یا این که به اصلاح و آن عیب و انکسار منجر خواهد شد.
دوم:تا آنجایی که نگارنده در خاطر دارد جز برخی اعتراضات خُرد و شفاهی، کمتر اهل موسیقی و شعری از دل ساختار شورای شعر و موسیقی دست به اعتراض و انتقاد از وضعیت موجود زد. الان هستند اهل موسیقی که هم عضو این گونه شوراها هستند و هم مسئولیت های مهمی در نهادهای مدنی دارند،اما کمتر پیش آمده که نسبت به رفتارهای دفتر موسیقی با اهل فرهنگ و هنر اعتراضی صورت دهند. نمونه اش ماجرای هنرمند گرامی مسعود جاهد، نوازنده و ردیفدان نی است که بیش از 4 سال است ممنوع الکار است و علاوه بر آن همسرگرامیشان که خود اهل موسیقی است به سرطان مبتلاست و این مسئله را تمامی اعضای شورای شعر و موسیقی ارشاد می دانند و همه آنها بر مظلومیت این هنرمند تاکید دارند اما گرهی از کار او نمی گشایند. نگارنده البته خاطرهای از استاد ناظری درباره شورای شعر و ترانه و نحوه مواجهه محتسب مزاجانه یکی از اعضای این شورا با اشعار آلبوم گل صدبرگ دارد که بد نیست آن را هم بیان کنم که نشان میدهد نکاتی که جناب سجادی در نامه خود به آن اشاره کرده است بعد از سه دهه همچنان پابرجاست.
در سالهايي(اوایل دهه شصت) كه اشعار اين آلبوم براي دريافت مجوز به شوراي شعر دفتر موسيقي وقت(مركز سرود و آهنگهاي انقلابي وزارت ارشاد) فرستاده شد، استاد زنده یاد مهرداد اوستا هم در آن شورا عضويت داشت. آقاي ناظري تعريف ميكردند روزي يكي از مسئولان و دستاندركاران اين شورا كه در انقلابيگري اش از بزرگان نظام هم كيلومترها جلوتر بود و خود را در جايگاه خدايي ميديد كه نسبت به تمامي امور پيدا و پنهان افراد آگاه است، آقاي ناظري را خواست و دو شعر« اندك اندك جمع مستان ميرسند» و «چه دانستم كه اين سودا مرا زين سان كند مجنون» را جلوي ایشان گذاشت و گفت:اين دو شعر بر عليه نظام جمهوري اسلامي است. آقاي ناظري گفت: نزديك بود از تعجب و شگفتي شاخ در بياورم.چشمهايم را گرد كردم و گفتم آخه اين شعر 700 سال قبل توسط مولوي گفته شده و چه ربطي به جمهوري اسلامي دارد؟ و در مقابل از اين داناي داناها شنید:الان عرض ميكنم.
شما در بيت دوم خواندهايد:
اندك اندك زين جهان هست و نيست
نيستان رفتند و هستان ميرسند
و سپس گفتند: «نيستان»كه رفتند منظورتان درست بود؛ يعني رژيم منحوس پهلوي به درك واصل شد، و به جاي آن جمهوري اسلامي آمد،اما شما نوشتهايد كه هستان ميآيند در حالي كه ما آمديم و مستقر شديم، اين هستان كيهستند كه قرار است به جاي ما بيايند؟ و در ادامه هم گفت كه شعر دوم شما هم كلا بر عليه آيتالله خميني رهبر انقلاب است و به همين دليل ما به اين كارتان مجوز انتشار نميدهيم.
خدا مرحوم مهرداد اوستا را بيامرزد كه هم ناظري را ميشناخت و هم درك و دريافتي عميق از اشعار كهن و نو داشت و خود هم شاعري شهير و شناخته شده بود. او ورقه را از زير دست آن بنده خدا گرفت و گفت: اين مزخرفات چيه ميگي ؟ آقاي ناظري را من مي شناسم و شعر هم مال مولاناست و ربطي به اين چيزها ندارد.
يكي دو ماه بعد كار گل صدبرگ منتشر شد و اتفاقا همين تصنيف اندك اندك از جمله تصانيف و قطعاتي بود كه بارها و بارها در جبههها پخش شدو قطعا رزمندگان و دليران اين مرز و بوم از آن خاطرات بسياري در ذهن دارند. يك لحظه در ذهن خود تصور كنيد كه مرحوم مهرداد اوستايي نبود و كاري چنين كه در مثلث هنري ناظري،ذوالفنون و قاسمي و ديگر نوازندگان اين اثر منتشر شد، بر اثر نگاه سليقهاي و من درآوردي آدمي ناآشنا به شعر و موسيقي مجوز انتشار نميگرفت. آن زمان ما و نسل قبل و بعد ما از يكي از آثار شنيدني و به يادماندني موسيقي عصر خود محروم ميشديم.
سوم: از فحوای نامه آقای سجادی برمیآید که علاوه بر شورای شعر و ترانه ابر و باد و مه و خورشیدو فلک هم در کار این شورا دخالت می کنند و عملا آن را به شورایی بی خاصیت و تنها برای خالی نبودن عریضه تبدیل کردهاند. اینجاست که نقش اصلی این گونه نامهها در شفاف ساختن پشت پرده برخی نهادها و معرفی آن به جامعه اهمیت پیدا میکند. نویسنده نامه با این کار خود نشان داد که هنوز حداقلی از حمیت و غیرت در نزد اهل فرهنگ و هنر هست که چنین نامههایی نوشته می شود. امید که معاونت هنری و دفتر موسیقی ارشاد بتوانند پاسخی قابل قبول به این اظهارات بدهند و افکار عمومی را نسبت به این همه معضلات موجود توجیه کنند. طبیعی است که بی پاسخی به این نامه تاییدی است بر دیدگاههای نویسنده و نشانهای بر اضمحلال یک نهاد اداری .
توضیح: این یاداشت هفته گذشته در بخش فرهنگ و هنر روزنامه بهار منتشر شد
2004- 2024 IranPressNews.com -