وقتی دانشگاه خواب است

سایت الف: آموزش فلسفه در ایران و به طور کلی، آنچه علوم انسانی می‌خوانندش، قصه پرماجرایی است که پی‌گیری ریشه‌ها و عقبه‌های تاریخی آن، گزارشی موسع می‌طلبد؛ کاری که نه در حوصله این نوشتار می‌گنجد و نه اساسا، هدف این یادداشت، پرداختن به چنین موضوعی است. آنچه در پی گفتن آنیم، چرایی از رونق افتادن محافل آکادمیک و در عوض، پیدایی برخی موسسه‌های آموزشی در حوزه‌های گوناگون و رنگارنگ علوم انسانی است که خارج از ساختار آکادمیک، به فعالیت مشغولند.

در دوره اخیر، ظهور این موسسات همزمان بود با نخستین امواج خروج و معاف شدن برخی از استادان برجسته از دانشگاهها که از چنان سوابق سیاسی و عقیدتی برخوردار بودند که کلا میتوان تحت مقوله «سکولار» دسته بندیشان کرد. هرچند میتوان این پیوستار تاریخی را تا موسسه کارنامه(موسسه آموزش ادبی و هنری که در کنار مجله توقیفشده کارنامه راه افتاد ولی دوام پیدا کرد) یا موسسه صراط(محل آموزش معرفت شناسی، فلسفه تحلیلی و فلسفه علم که خصوصا از اقربای نسبی و علمی عبدالکریم سروش بهره می گرفت) دنبال کرد اما تبار موسساتی که مد نظر این جستار است با کارنامه و صراط، به لحاظ نوع پرداخت و زمینه های آموزشی توفیر دارد.

در همان روزهای سال 1385 بود که رییس جمهور دولت نهم، در دیداری از دانشگاه پلی تکنیک از دانشجویان خواست بر سر «استادان سکولارشان» فریاد بکشند. مقارن این خروج که گاهی در ادبیات نظام آموزش عالی کشور، «بازنشستگی» خوانده میشد، «موسسه مطالعات سیاسی و اقتصادی» شاید به عنوان نخستین کانون خصوصی آموزش علوم انسانی پا به عرصه گذاشت. حلقه پررونقِ آنان که شهریه ماهانه ای میدادند تا در کلاسِ سیدجواد طباطبایی گرد آیند، ناگهان چشمها را به این کلاسها خیره کرد. چندی بعد یک سمینار یکروزه با عنوان «گفتارهای چپ معاصر» برگزار شد، که با سخنرانی جمعی از مترجمان جوان اندیشه های انتقادی غربی همراه بود. این نشست هم استقبال فراوانی به خود دید. گفته میشد که مجوز فعالیت این موسسه را دولت هشتم، دولت دوم خاتمی، صادر کرده بوده، اما برخی می پرسیدند که چرا دولتی که خودش به استادان سکولار حساسیت نشان داده است(دولت احمدی نژاد)، به بروز چنین پدیدهای فرصت داده است. چندی بعد، از ماحصل انشعاب در مدیریت موسسه «مطالعات سیاسی و اقتصادی»، و پس از وقایع سال 88، موسسه دیگری راه افتاد با نام «پرسش» که در دولت نهم، این صورت مساله را که چرا گفتمان دولتی به چنین پدیده اجازه بروز داده است، پاک کرد! موسسه پرسش، اتفاقا به جای تمرکز بر جریان فکری لیبرال، به یکباره، راه را بر آموزش تازه ترین حوزه های چپی و انتقادی غربی گشود و اتفاقا اینبار از معبر حضور جدیترین چهره های این گرایش چون مراد فرهادپور، بازارش گرم شد. پارسال نیز، موسسه «رخداد تازه» را گروهی از استادان مطالعات فرهنگی راه انداختند. ابتدائا و به استناد اولین آگهی ها، قرار بود مبانی و مبادی جامعه شناسی، شاید به سبب سبقه آکادمیک موسسان آن، اتفاقا با ریخت و محتوایی آکادمیک یا کمک درسی، در رخداد تازه ارائه شود اما به ناگهان، این موسسه فرمانش را به گروهی جوان از مترجمان و علاقه مندان آرا و اعتقادات چپ نو سپرد و اگرچه همچون «پرسش» کارش رونق نگرفت، ولی گوی سبقت را در شکستن مرزهای آکادمیک شکست و کلاسهایش را جوانترین دانش آموختگان فلسفه، جامعه شناسی و سایر حوزه های علوم انسانی و هنر اداره میکنند.

در کنار این دوسه موسسه، «پنجره حکمت» نیز کوشیده با حضور استادانی چون مجتهد شبستری، مصطفی ملکیان، کامران فانی و... هم خاطره موسسه صراط را زنده کند و هم در گیرودار چپگرایی و قاره گرایی در فلسفه و نظریه، معرفت شناسی و تعقل تحلیلی را احیا کند.

رونق چنین محافلی، به خودی خود و فارغ از نیت خوانی ها و تفاسیر سیاسی و بعضا سیاست زده، اتفاق بدی نیست و بازار هر اندیشه ای، اگر گویندگان و مروجان آن به آنچه می گویند، تعهد داشته باشند و پذیرای نقد و انتقاد و رویارویی منصفانه با رقیب، زمینه ای برای گشایش فضای عمومی فکر و اندیشه، فراهم می آید. از طرفی، رونق این محافل، هنگامی معنادار و اصالتمند است که در آن سو، در فضای آکادمیک، فلسفه و نظریه پردازی در حوزه علوم انسانی، در دست کارآمدان باشد. آنچه ما در دانشکده های مربوط می بینیم، کم کاری و خمودگی اعجاب انگیزی است که پرسشگری – به عنوان خصیصه اصلی تفکر – را از یاد برده است. این وضعیت ویرانگر، اولا به غیاب و فقدان آموزش جدی تفکر نقادی در فضای آکادمیک باز می‌گردد. علاوه بر این، وقتی عرصه دانشگاهی برای عرضه و نقد جامع‌نگر آرای فیلسوفان و نظریه‌پردازان، تنگ باشد و اساتید شایسته از تدریس معاف شوند و دانشجویان، بیشتر، دلخوش به اندیشه سیاستزده باشند تا تحقیق بی‌غرض، جریان اندیشه انتقادی، سراسیمه به دنبال جایی و محملی بیرون از آکادمی می‌گردد. اینچنین، نگاه ها از فضاهای آکادمیک، رویگردان شده، به مراکزی معطوف می شود که از این سنخ مشکلات برکنار هستند. این درحالی است که این محافل نیز چندان کارآمد نیستند. تجربه نشان داده است که بیشتر دانشجویان چنین مراکزی، بی‌آنکه با مبانی و فرایندهای تاریخمند و انتقادی اندیشه‌ها، آشنایی ژرفی پیدا کنند، شتابزده و پریشان، با افکاری قالبی و بسته‌بندی شده، روبرو شده و مسحورشان می‌شوند. این سراسیمگی، به تدریج از طریق همین نوآموزان، بسته به نوع و سطح فعالیت آنها در جامعه تسری یافته و مانعی برای پیدایی اندیشه‌های اصیل می‌شوند. گسترش انواع اندیشه‌های سطحی در جامعه از جمله در برخی مطبوعات، مثالی از این رخداد تلخ است.

بازگشت به محافل آکادمیک و جدی گرفتن آموزش تفکر انتقادی روزآمد و رونق بخشیدن به تفکر پرسشگر، عاجل‌ترین مسیری است که باید طی شود تا از این طریق، هم اندیشه، متولی اصلی خود را بیابد و هم محافل آکادمیک، خود را در طرح اندیشه ها بی رقیب ندانسته، حضوری جدی تر، عمیق تر و متناسب تر با واقعیات و نیازهای فکری جامعه داشته باشند.

آدينه، 11 اسفند ماه 1391 برابر با 2013-03-01 ساعت 03:03
خبر بعدی : بدترين خيانت، پوشاندن خيانت ها و جنايت ها است
خبر قبلی : حضور احمدی‌نژاد در منزل خواهر زهرا رهنورد


برگ نخست
سرویس تازه: فيلم برای موبایل

2004- 2024 IranPressNews.com -