روزنامه خراسان: ذبنده خدا آقا منوچهر مي گفت: امسال وقتي اجاره خانه ها به اوج رسيد و قد هزار توماني هايي که بايد روي هم مي گذاشتي و به صاحب خانه تحويل مي دادي شايد از يک ساختمان چند طبقه و بلکه برج بيشتر مي شد با هزار دوندگي بالاخره باگرفتن دو وام سنگين ۲۰ و ۳۰ميليون توماني تلاش کردم خانه اي به اصطلاح رهن و اجاره کنم تا به اين ترتيب بتوانم از زيربار اجاره هاي کمرشکن کمي فرار کنم و القصه با هزار دوندگي طبقه اي را با ۵۰ميليون پول پيش يا به اصطلاح رهن و ۳۵۰هزار تومان اجاره همين چند ماه پيش بالاخره گير آورديم و با خود حساب کرديم که سود حدود ۲۸درصدي وام را هر جور شده مي دهيم اما اجاره کمتري پرداخت مي کنيم خلاصه با هزار حساب و کتاب و مواظبت و مراقبت داشتيم با اين وضعيت در کنار اين هزينه هاي سرسام آور و تورم و گراني ناشي از علت هاي مختلف خودمان را وفق مي داديم که همين ديروز يک قبضي را صاحب خانه روي پله ها گذاشته بود که تا چشمم به آن افتاد گويي خشکم زد و شايد کلي از محاسبات دخل و خرج زندگي ما را برهم زد، ديدم براي ۴۰روز مصرفي گاز در صورتي که هم به خاطر حفظ منابع کشور و هم به خاطر جورکردن دخل و خرج پشت پنجره هاي اتاق ها که اتفاقاً دوجداره هم هست را با پلاستيک ضخيم پوشانده ايم و غير از شوفاژها تنها يک بخاري کوچک در اتاق بچه ها روشن مي کنيم با اين حال مبلغ حدود ۲۵۰هزار تومان پول گاز براي ما نوشته شده بود چند بار اين رقم را خواندم گفتم شايد حالا که پا به سن گذاشته ام و چشم هايم براي مطالعه نياز به عينک دارد عددها را دقيق نمي بينم اما آنقدر قبض را بالا و پايين کردم که ديدم نخير همان حدود ۲۵۰هزار تومان است لحظاتي واقعاً نفهميدم اين قبض «گاز» بود يا «برق سه فاز» که به جانم افتاد آقا منوچهر ادامه داد با خود گفتم شايد وقتي به اداره گاز مراجعه کنم بگويند اشتباه شده است اميدوارم چنين باشد وگرنه بايد به اين نوع محاسبه پول گاز به شرکت گاز هزاران آفرين و درود فرستاد که اگر ما دومين کشور داراي منابع غني گاز نمي بوديم و مثل برخي کشورها مجبور به واردات گاز بوديم آن گاه چه بايد مي کرديم خلاصه نمي دانم آن قبض گاز بود يا برق سه فاز.

سعيد آقا که در بين اين حرف ها رسيده بود البته گفت ما هم پکيج داريم ولي قبض گازمان حدود ۲۳ هزار شده است، حرف هاي سعيد آقا داغ آقا منوچهر را تازه کرد و دوباره گفت خلاصه من که نفهميدم آن قبض گاز بود يا برق سه فاز.