فروشندگان داروهای غيرمجاز؛ دلالان سياه سلامتی

روزنامه خراسان: تاکنون بارها درباره بازار سياه دارو و عرضه برخي داروهاي غيرمجاز از سوي دلالان شنيده بودم، اما اين بار براي تهيه گزارش عيني در اين باره به محله اي قدم مي گذارم که در تسخير دلالان داروهاي غيرمجاز است. اگر شما هم به اين محله بياييد با کمي تأمل اين افراد را مي بينيد که قدم به قدم با ژست هاي خاص ايستاده اند و با نگاه هاي معنادار دنبال مشتري و عرضه داروها با قيمتي چند برابر مي گردند.

محله اي در پايين شهر
اين محله در اطراف يکي از ميدان هاي پايين شهر قرار دارد. به اين محله سري مي زنم و خود را مشتري و خريدار داروي اعصاب معرفي مي کنم. به يکي از دستفروشاني که مشغول فروش اسباب بازي است نزديک مي شوم. از اين جوان ۲۵- ۲۴ ساله مي پرسم «اينجا چه کسي دارو مي فروشد؟ به دارو نياز دارم.» جواب مي دهد: «چه دارويي نياز داري؟» به او مي گويم: «داروي اعصاب» با دست به داروخانه آن طرف خيابان اشاره مي کند و مي گويد: «از داروخانه تهيه کن».

پاساژي براي عرضه دارو
از مرد ميانسالي که سوار بر موتورسيکلت کهنه اش در حال يافتن مشتري براي يکي از هتل هاي شهر است، درباره محل فروش دارو سوال مي کنم.او مي گويد: در حال حاضر چند سرباز نيروي انتظامي (روي پل) مکاني که هميشه محل فروش دارو بود ايستاده اند و دلالان به دليل ترس از نيروي انتظامي در پياده رو و حاشيه خيابان پراکنده شده اند اگر مشتري هستيد، مي توانيد آنها را پيدا کنيد.به همان سمتي که آدرس داده بود مي روم. يک داروخانه هم اينجاست اما مشتري هاي دلالان به داروخانه مراجعه نمي کنند. به مردي نزديک مي شوم که تقريبا ۴۵-۴۰ ساله است با پيراهن چرکين و کاپشن مشکي و شلوار لي سيگار روشني در دست دارد و پشت سر هم مشغول بيرون دادن نفس پردودش است.با فاصله يک متري از او مي ايستم تا از دود سيگارش اذيت نشوم، از او مي پرسم داروي آزاد داري؟ سرش را به حالت تاييد تکان مي دهد و مي گويد: «بيا برويم» چند قدم به دنبالش مي روم. مي گويد: داخل پاساژ است.

داروي ترک اعتياد مي خواهي؟
به پاساژ مورد نظر نزديک مي شوم، پاساژ به هم ريخته اي که بيشتر شبيه انباري است تا پاساژ، ضربان قلبم تندتر مي شود و وحشت تمام وجودم را فرامي گيرد. ناگهان از من مي پرسد: «چه دارويي مي خواهي؟» مي گويم: «سترالين، داروي اعصاب»، مي گويد: «نداريم اگر قرص ترامادول يا شربت متادون و ترک اعتياد مي خواهي داريم، اين دارويي که شما مي خواهي بايد از داروخانه تهيه کني، ما نداريم.» به او اصرار مي کنم. مي گويد: «برو از افراد ديگري که اينجا ايستاده اند بپرس، ولي اين نوع داروها را در اينجا نمي فروشند.»از مرد ديگري که او هم منتظر مشتري است، مي پرسم: «دارو داريد؟» مي گويد: «بستگي دارد چه دارويي بخواهي»، مي گويم: «داروي اعصاب» مي گويد: «نه داروي ترک اعتياد داريم، اگر مي خواهي قيمت بدهم». مي گويم: «نه نمي خواهم».

دلالان داروهاي غيرمجاز
از خيابان شلوغ و پرتردد عبور مي کنم و به پياده روي آن سوي خيابان مي روم. در آنجا هم چند نفر را مي بينم که درباره قيمت يک دارو گفت وگو مي کنند. دلال جوان گويا حاضر نيست جنس خود را ارزان تر بفروشد و مي گويد: «اين دارو را از هر کدام از دلالان بخواهي کمتر از اين قيمت که من مي گويم به تو نمي دهند.» با هم قرار مي گذارند که فردا خريدار ساعت ۱۱ با ۲۰۰ هزار تومان پول برگردد و دارو را دريافت کند.

چانه زني بر سر قيمت داروي سقط جنين
به يکي از اين مشتري ها که زن ميانسالي است و پالتوي کهنه اي پوشيده است مي گويم: «آيا قيمت دارويي که اين جوان مي گويد مناسب است؟» پاسخ مي دهد: «بله من چند بار از او دارو گرفته ام و خودم به افرادي که نياز داشته اند فروخته ام. اگر شما هم داروي سقط جنين مي خواهي من با قيمت مناسب تري حساب مي کنم.» من مي گويم: «قيمت داروها چقدر است؟» مي گويد: «اگر قرص بخواهي هر قرص ۴۵ هزار تومان و اگر آمپول، آمپولي ۹۵ هزار تومان. از من مي شنوي آمپول بهتر از قرص عمل مي کند.»مي گويم: «نه بايد با کسي که به دارو نياز دارد، مشورت کنم. اگر خواست دوباره مي آيم.» اين زن مي رود و من با همان دلال جوان درباره داروي سقط جنين صحبت مي کنم.

هر قرص ۴۰ هزار تومان و هر آمپول ۹۰ هزار تومان
در حالي که دست هايش را در جيب کاپشنش قرار داده است، مي گويد: «چه دارويي مي خواهي ترامادول ، ترک اعتياد يا سقط جنين؟» مي گويم: «مي خواهم براي يکي از آشنايان داروي سقط جنين بخرم اما دنبال دارويي با قيمت مناسب مي گردم.» مي گويد: «هر قرص ۴۰ هزار تومان و هر آمپول ۹۰ هزار تومان، اگر پول داري که الان بروم و بياورم.» مي گويم: «الان که پول همراهم نيست ولي چند عدد قرص يا آمپول نياز است؟» مي گويد: «بستگي دارد به اين که فرد چند ماه از بارداري اش مي گذرد» مي گويم: «۲، ۳ ماه»، مي گويد: «۲، ۳ ماه زياد است و با قرص جواب نمي گيرد، بايد حتماً آمپول تهيه کني، آن هم ۴، ۵ عدد که در کل مي شود، ۴۵۰ هزار تومان، اگر مي خواهي الان قرار بگذاريم که شما پول را بياوري و من هم دارو را» مي گويم: «شما هميشه اينجاييد، مي گويد: بله، به راحتي مي توانيد مرا در اين محدوده پيدا کنيد، اما شماره تلفن همراهم را يادداشت کن تا اذيت نشوي ۰۹۳۶۰۰۰۰۰۰۰» شماره اش را در تلفن همراهم ثبت و از او خداحافظي مي کنم.

ارزان تر مي فروشم!
از عرض اين خيابان شلوغ به وسط خيابان مي رسم که احساس مي کنم جواني قدم به قدم دنبالم مي آيد. به آن طرف خيابان مي رسم. او هم شلوار لي و کاپشن مشکي به تن دارد مثل اين که همه دلالان اينجا فرم خاص پوشيده اند. به من نزديک مي شود، مي گويد: «داروي سقط مي خواهي»، مي گويم: «داري؟» مي گويد: «بله اما ارزان تر از قيمتي که به تو گفته اند. من هر قرص را ۳۵ هزار تومان و هر آمپول را ۸۵ هزار تومان مي فروشم. اگر الان پول داري به اندازه پولي که داري دارو به شما تحويل مي دهم و بقيه اش را فردا بياور و بقيه داروها را بگير.» مي گويم: «شايد تاريخ مصرف گذشته باشد، مي گويد: برو به هر پزشکي که مي خواهي نشان بده داروها هم تاريخ مصرف دارند و هم اصل اصل هستند، اگر همان مقدار که مي گويم مصرف کني حتماً جواب مي گيري.» مي گويم: «باشد هر وقت خواستم مي آيم».

اين داروها را نخر
به محض اين که آن دلال جوان از من دور مي شود ناگهان دختر جواني را مي بينم که از مغازه کفش فروشي خارج مي شود و به سمت من مي آيد و مي گويد: اين داروها را نخر. مي گويم: «چرا مگر چه اشکالي دارد؟» دختر جوان که ظاهري ساده دارد، مي گويد: «خواهر من آمپول سقط جنين را از يکي از اين دلالان گرفت و تزريق کرد اما با افت شديد فشار خون مواجه و حالش به شدت بد شد به طوري که همه فکر مي کرديم مي ميرد، سريعا او را به بيمارستان منتقل کرديم پزشکان بيمارستان گفتند: «خدا به خواهر شما رحم کرد، چون آمپولي که تزريق کرده تاريخ مصرف گذشته بوده است و اگر ديرتر به بيمارستان مي رسيد کار از کار مي گذشت. او ادامه مي دهد: «از من گفتن بود»، اين را گفت و رفت.در مسير برگشت سوالي برايم ايجاد مي شود و آن اين که چطور ماموران حفظ سلامتي مردم (مسئولان وزارت بهداشت) دلالان بازار سياه عرضه داروهاي غيرمجاز که سلامتي مردم را قرباني خواسته هاي شوم خود مي کنند شناسايي و بازداشت نمي کنند، آيا شناسايي اين افراد براي آنها سخت است؟

سه شنبه، 3 بهمن ماه 1391 برابر با 2013-01-22 ساعت 10:01
خبر بعدی : پخش تصاویر المپیک در ایران زمان شاه از صداوسیما
خبر قبلی : داروهای یارانه ‌ای ایرانی‌ در دست زائران خارجی


برگ نخست
سرویس تازه: فيلم برای موبایل

2004- 2024 IranPressNews.com -