تجمع برای دیدن صحنه اعدام؛ گلهّ جان - م.سحر

قصدم از سرودن این ابیات، اعتراض به رفتار شرم آور و ننگین مردم جاهل و منحطی ست که در این سال های حاکمیت توحش ملایان برای تماشای جان دادن یک هم نوع بر چوبه دار یا بر فراز یک جر اثقال یا در میدان بربریت سنگسار سر از پا نمی شناسند

گلهّ جان

گلهّ جان بع بع بسیار بکن
کیف از دیدن کشتار بکن
آن که آنجا وسط میدان است
موج خونش به زمین افشان است
گوسفندا تویی آن قربانی
لیک در گلّه گی ات نادانی !
آنچنان مغز تو غارت شده ست
که وجودت به زیارت شده است
زائر کشتن همنوعانی
قاتل توست همین نادانی
لایق توست که گرگت بخورد
یک به یک خُرد و بزرگت بخورد!
گرگ تو هست همان نادانی ت
دست در گردن ِ بی وجدانی ت
راست چون کینهء دیرینهء تو
جاگرفته ست در آن سینهء تو
دایهء جهل بزرگت کرده ست
شیرِ کین داده و گرگت کرده ست
غرق ِ در لذت هم نوع کشی
معنی ی گرگی و در گلّه خوشی
وینچنین کرده ترا بی خردی
بنده پروردهء جلاد بدی !
امشب از دیدن خون خندانی
شب ِ دیگر تو در آن میدانی
حال ای برّهء مفلوک ذلیل
بردهء فکری ِ جلادِ رذیل ،
کیف کن در عمل و نیت خویش
گوسفندانه به گرگیت خویش


م.سحر
پاریس ـ 19/1/2013
http://msahar.blogspot.fr/

شنبه، 30 دی ماه 1391 برابر با 2013-01-19 ساعت 07:01
خبر بعدی : برای هنر و هنرمند؛ با یاد همایون خرّم - م. سحر
خبر قبلی : تحریمها؛ سفر نماينده صندوق بين المللی پول به ايران


برگ نخست
سرویس تازه: فيلم برای موبایل

2004- 2024 IranPressNews.com -