تغییر برای برابری: دختر هند، بله دختر هند بر اثر تجاوز شش اوباش به او و عوارض ناشی از آن درگذشت. وجدان عمومی در سطح داخلی و بین المللی به درد آمد و قربانی را به عنوان دختر هند ملقب ساختند. کسی هنوز اسم او را نمی داند. چون سنتها در هند اجازه نمی دهد که اسم دختر را در فضای عمومی منتشر کرد. اما نگاهی به نشریات نشان می دهد که این القاب گاهی شاعرانه هم می شود. مثل آرام بخواب، دختر هند [1] . دختر هند از سنگاپور بازگردانده شده است. این بار در آرامش. او را در کنار رودخانه گنگ مقدس به آتش سپردند تا خاکسترش با آب رود مقدس پراکنده شود. سنتها سرجایشان هستند. رودخانه مقدس گنگ، خاکستر کردن جسد به سبک سنتهای مذاهب هندو با دنیایی که دیگر هیچ چیزش به شکل سابق نیست.
هندی که در تاریخ به قلمروی تساهل و تسامح بین مذاهب وفرقه ها معروف بوده است ، هندی که سرزمین جنگلهای وسیع و آرام با چشم اندازهای زیبا معرفی شده است. هندی که در آن فقر را به تساوی بین مردمش تقسیم کرده اند. هندی که همه ما در نظر داریم، همان هندی نیست که اکنون چنین اتفاقاتی در آن می افتد. نمی خواهم برای دختر هند گریه کنم. گریه کردن برای چنین مرگی عجز و بیچارگی است. می خواهم گریه کنم اما برای مسیری که انسان دارد آینده را در جهت آن بنا یا تجربه می کند.
تجربه دهههایی که پشت سرگذاشتهایم در ذهنم رژه می رود. جوان که بودیم، سمبل های زنانه ای که برایمان ساخته بودند چندتایی، اما همه آنها از جنس زنان قهرمان بودند. اولین آنها ژاندارک بود و بعد از آن چندتایی مانند جمیله بوپاشا دختر مبارز الجزایری که در مقابل استعمارگران فرانسوی مقاومت کرده بود و البته در این مقاومت به او تجاوز هم شده بود. بعد هم در دنیای روشنفکری کسانی مثل سیمون دوبووآر بودند. در سطح ملی هم زنان قهرمان خودمان را داشتیم که پیشقراولان در عرصههای جنبش زنان و علم و اجتماع بودند. آن سالها و دههها گذشت تا به شرایط امروزی رسیدیم. در بحبوحه کارهای روزمره و مشکلات هزار جوره ای که ما در ایران داریم، دکمه تلویزیون را که می زنی، ناگهان احساس می کنی باید به سمبل های قبلی که می شناختی یکی دیگر اضافه کنی. ابتدا شوکه هستی . اما کمی که خودت را پیدا میکنی، به این فکر میافتی که این سمبل نمیتواند از جنس زنان قهرمان باشد. بلکه از جنس زنان قربانی است. پس از این به بعد مجبور هستی سمبلهای زنانه را در ذهنت به دو نوع تقسیم کنی. زنان قهرمان و زنان قربانی. اما همان وقت از خودت میپرسی قربانی باید چه شرایطی داشته باشد که به قهرمان تبدیل شود؟
نمیدانی چرا همه این چیزها این قدر به سرعت اتفاق افتاده است. مگر این اولین تجاوز به زنان است؟ به گفته خود خبرگزاریها فقط در خود دهلی نو هر چهارده ساعت یکبار به یک زن تجاوز می شود. [2] بیشتر این قربانیان نیز به سبب شرم از خانواده یا موانع قانونی که در جامعه وجود دارد از خیر شکایت به دستگاه قضایی می گذرند و حتی به سبب موانعی به نام سنت خانواده یا جامعه نام این قربانیان را افشاء نمیکند. پس چرا آنها به سمبلهای زن قربانی تبدیل نمیشوند؟
در این مورد هم در ظاهر ماجرا از این قرار است، این طرف یک دختر بیست و سه ساله ایستاده است که دانشجوی طب بوده است. فردا میخواسته است که پزشک شود و به درمان دردهای مردم بپردازد. آن طرف شش مرد جوان هستند که مشخص نیست چه سابقه ای دارند. چه چیزهایی در ذهنشان می گذشته است که به خود این جرات را داده در یک مکان عمومی یعنی اتوبوس شهری آن هم در مرکز یک مملکت بزرگ به نام دهلی به دختری جوان که همه وجودش سرشار از فکرها و آرزوهای خوب بوده است تجاوز کنند. او می خواسته با نامزد یا دوستش به سینما برود. در مرکز شهر دهلی در اتوبوس، شاید داشتند با هم حرفهای عاشقانه می زدند. یکمرتبه روایت شوم کلید می خورد و آن چیزی اتفاق می افتد که دل هر کسی را به درد می آورد. کم کم که ابعاد ماجرا روشن می شود وجودت از وحشت پر می شود. جانیان نه تنها به او تجاوز کرده،بلکه با میله آهنی کار خود را تکمیل کرده و ظاهراً همین موضوع هم سبب عفونت و مرگ او شده است. و بعد هم همه چیز به اینجا ختم نشده است و راننده اتوبوس که احتمالاً با این جانیان همدست بوده است تصمیم داشته بعد از اینکه قربانی را از اتوبوس بیرون انداختند با چرخهای اتوبوس او را له کند که این اتفاق صورت دیگری به خود بگیرد. به نظرم آن چیزی که وجدان جامعه هند و بخشی از جهان که هنوز در آن وجدان بشری نمرده است را به درد آورده همین کیفیت دردناک خشونت بکار رفته است که از این دختر جوان یک زن قهرمان قربانی می سازد.
اما ابعاد این تراژدی به همین جا ختم نمی شود. بخش دیگر از این تراژدی اینجاست که یکی از تجاوزکنندگان ادعا کرده است که هفده ساله است و زیر سن قانونی . نمی خواهم از این زاویه به موضوع نگاه کنم که او آیا میتواند با این ادعا از مجازات اعدام فرار کند، زیرا خودم از مخالفان قانون اعدام هستم. از این زاویه نگاه می کنم که چرا جوامع بشری به این طرف هدایت می شوند که جوانانی چنین کم سن و سال نیز به خود جرات می دهند چنین رفتارهایی از خود بروز دهند. اصلاً آیا این شش مرد مقصران اصلی هستند یا مقصران اصلی را باید در جایی دیگر جست؟ پس از این حادثه هرروزه هزاران زن هندی به خیابان می آیند و تظاهرات می کنند. حرف اصلی آنها هم این است که نه قانون از زنان حمایت می کند و نه سنتها اجازه می دهد که نگاه به زن به عنوان جنس دوم عوض شود.
بافت پیچیده جامعه هند و تضادهایی که در آن رو به گسترش است می تواند یکی از عوامل شکل گیری چنین وقایعی باشد. تضادهایی مانند جامعه صنعتی و افسارگسیخته مالی و تمرکز ثروت در دست عده ای محدود با جامعه سنتی و فقیر که بخش عظیمی از جمعیت هنوز برای لقمه ای نان محتاج هستند تنها گوشه ای از این واقعیت پیچیده را به نمایش میگذارد. رواج صنعت سکس که در بخشهای دیگر جامعه هند مانند خود تجارت سکس و صنعت طراحی لباس و سینمای هند بیداد می کند خود می تواند عاملی دیگر باشد در بهم زدن آن بافت طبیعی که جامعه هند تاکنون داشته است. در این چند دهه تجارت سکس در این جامعه ابعاد غول آسایی پیدا کرده است. تجارت سکس دختران جوان و حتی کودکان نوجوان در قالب تجارت محلی و تجارت بین المللی. در کنار اینها همان تاجران سکس نوعی خاص از سینما را در این جامعه ترویج می کنند که به نمایش بی محابای سکس در سینما و اینترنت می پردازد بیآنکه از عوارضی که دامنگیر جامعه چندصد میلیونی می کنند به خود هراسی راه دهند. آیا هیچ وقت سیاستمداران هندی از خود پرسیده اند این وضعیت چقدر می تواند به تشدید چنین جرائمی کمک کند؟ جوانانی با سابقه روستایی، دست تنگ و محروم به شهرهایی مانند دهلی سرازیر می شوند و در مقابل سریالی از خشونتهای گوناگون آشکار و پنهان قرار میگیرند. این جوانها در مقابل موج عظیم تبلیغات و ترویج فرهنگی از نوع کاذب خیلی آسیبپذیرند و بسرعت از قالب گذشته خود به قالبهایی که برای آنها ساخته میشود میروند. آن وقت است که در گوشه گوشه هر شهر بزرگی در جهان امروز نطفه جرم شکل می گیرد. همه این چیزها را باید در بستر خشونت سازمان یافته دید که جهان امروز را به شدت درگیر خود کرده است. وقتی که تاجران سکس که شاید همان صاحبان بخشی از صنعت سینمای هند باشند به نمایش سکس همراه با خشونت می پردازند، آیا هرگز به تبعات کاری که انجام می دهند فکر کرده اند یا تنها برای آنها منافع مالی مهم است. رجوع به آمارها در همه جای جهان نشان می دهد که تجاوز به عنف در میان همه جوامع از توسعه یافته و جهان سومی افزایش قابل توجه ای یافته است. این افزایش ناشی از تغییر ژنتیکی انسان یا جنس مرد به جهش تجاوزگری نیست،بلکه ناشی از نمایش بی پرده سکس، سواستفاده از کودکان، تجارت مواد مخدر، شکل گیری باندهای فساد در شهرهای بزرگ زیر سایه حمایتهای پنهان پلیس و نیروی قضایی است. طبق معمول هم زنان قربانیان اول همه این منفعت طلبیها هستند. وقتی که مناسبات سنتی و اخلاق اجتماعی در جامعه میمیرد گسترش چنین جرمهایی طبیعی است.
جالب اینجاست که در کنار این تحلیلها، یکمرتبه به تحلیلهای از نوع وطنی هم آشنا میشوی که به بررسی این موضوع از زاویهای بواقع حیرت انگیز پرداخته است. یک مجری تلویزیونی که این سالها خیلی تلاش کرده خود را متفکری در فضای تنگ تلویزیون جا دهد، چنان در صفحه شبکه اجتماعی اش به تحلیل ماجرا می پردازد که نمیدانی چه عکسالعملی نشان دهی. به گفته این مجری شخیص تلویزیونی ریشه جرمهایی مثل تجاوز به زنان در محیط های عمومی را باید در نوع پوشش زنان جستجو کرد و صدالبته به نظر ایشان تجاوز به این دختر دانشجو نیز باید ریشه شناسی شود و نوع پوشش او باید در روز واقعه مورد توجه قرار بگیرد.
موضوعی که داد یک سایت وطنی را در همین چارچوب درآورده است و با خواندن مطلب آن میفهمی که باید از توجه به چنین تحلیلهایی بگذری، وگرنه دچار فلج ذهنی میشوی. [3] این اتفاق اگرچه از اساس روح جامعه بشری را زخمی کرده است، اما ثمراتی هم با خودش داشته است. نمی دانم نیروی رسانهها و شبکههای اجتماعی است یا از ثمرات عصر ارتباطات که واقعهای مثل تراژدی دختر هند چنین در فضای رسانهای جهان در حال چرخش است و وجدان میلیونها زن و مرد را درگیر میکند یا عوض شدن کیفیت آگاهی انسانها که چنین اتفاقات شومی را به یک جنبش اجتماعی و مدنی تبدیل می کنند. روزها است که بخش با وجدان جامعه هند در خروش و تظاهرات است. مطبوعات جهانی و شبکه های اجتماعی این اتفاق شوم را به گستردگی پوشش داده اند. آیا باید از این وضعیت برداشت امیدوارانه داشت که روزگاری خواهد رسید نرخ تجاوز و خشونت به زنان در جهان رو به کاهش خواهد گذاشت. ساعتهاست که دارم با خودم کلنجار می روم. به سرنوشت انسان و آینده او فکر می کنم. دو سوال در مقابل خود دارم. سوال اول این است. آیا کیفیت تهاجم و تجاوز به زنان عوض شده است؟ بخشی از جواب این سوال را می دانم و با جرات می گویم بله و زنان در معرض خشونت سازمان یافته هرچه بیشتر قربانی می دهند. و سوال دوم این است که آیا با قدرت شبکه های اجتماعی و رسانه ها آیا جایی برای امیدواری به آینده وجود دارد؟ این سوالی است که جوابی برای آن ندارم.
يادداشت
[1] http://blogs.wsj.com/indiarealtime/...
India’s Daughter, rest in peace
[2] http://www.mirror.co.uk/news/world-...
[3] http://baztab.net/fa/news/20752/%D8...
2004- 2024 IranPressNews.com -