حاشيه‌ نشينی علوم انسانی در ايران

مردمسالاری: اهميت علوم انساني به يک معنا به اهميت بعد ذهني، فکري، رواني و معنوي انسان مربوط مي‌شود. هر چه اين بعد از انسان بودن ما و نيازهاي مربوط به آن بيشتر مورد نظر باشد علوم انساني نيز اهميت بيشتري پيدا مي‌کند. علوم انساني در ايران بيشتر از آنچه که تحليل و ريشه‌يابي مسائل انساني و اجتماعي باشد، علومي حفظي هستند که سعي دارد مطالب را به سبک مکتب خانه‌هاي قديم قطعي و حفظي بيان کند، در حالي که واقعيت علوم انساني چيزي جز تحليل و بررسي و شک نيست. جايگاه پايين رشته‌هاي علوم انساني در نظام فرهنگي ايران که کاملا خلاف آن در کشورهاي پيشرفته دنيا برقرار است، يکي از کليدي‌ترين ريشه‌هاي عقب ماندگي ايران است. با توجه به اينکه علوم انساني نقش کليدي‌اي در توسعه پايدار کشور دارد و علوم انساني فضاي لازم براي پيشرفت کشور ايجاد مي‌کند و همچنين با توجه به نقش درجه اولي که در اين مسير دارد لازم است که همگام با ساير علوم رشد کند و از انزواي حاکم خارج شود. علوم انساني در ايران رکودي را تجربه مي‌کند و به شکلي نيمه جان ادامه حيات مي‌‌دهد و مهم‌ترين دليلش اين است که در عرصه‌هاي مختلف سياسي و اجتماعي هيچ استفاده‌اي از آن نمي‌شود و در يک حاشيه‌اي قرار گرفته است که توان بيرون آمدنش به سختي ممکن است. اما دلايلي که باعث شده است علوم انساني در ايران جايگاه مناسبي نداشته باشد و نتواند توليد دانش کند، چيست؟

1- استفاده از مهندسان و پزشکان به عنوان مجريان در عرصه سياسي: نگاهي به کارمندان اداره‌هاي سياسي و وزارتخانه‌هاي مهم از جمله وزارت امور خارجه بيندازيم به استفاده بيش از حد از مهندسان و پزشکان به عنوان عوامل اجرايي پي مي‌بريم. نگاه مهندسي و فيزيکي و ابزاري به مسائل باعث شده است که به انسان‌ها به عنوان شيء نگريسته شود و کساني که تخصصي در زمينه علوم انساني ندارند، جايگاه‌ها و مناصب را در دستگاه‌هاي اجرايي به قبضه خود در آورند.

2- رويکرد هدايتگر علوم انساني: دومين علت به رويکردهايي مربوط مي‌شود که هدايتگر علوم انساني است. نگاه ماترياليستي و اومانيستي به علوم انساني و قطع رابطه با دانش جهاني باعث شده است که علوم انساني به حاشيه برود. اين رويکرد تا قبل از شناختن علوم انساني به نقد آن مي‌پردازند و به دشمني با محتواي آن مي‌پردازند. بنابراين هدايت کردن علوم انساني بدون شناخت کافي از چالش‌ها و فرصت‌هاي آن و مبارزه محتوايي با اصول آن دليلي بر از دست رفتن جايگاه علوم انساني در کشور است.

3-قطع رابطه دانش انساني و قدرت: علوم انساني به علت سروکار داشتن با انسان‌ها و نيازهاي مربوط به آن بايد در رابطه مستقيم با قدرت باشد. پژوهشکده‌ها و دانشگاه‌هاي علوم انساني بايد به تربيت افراد و دانش‌هايي بپردازند که بتوانند در قدرت به کار گرفته شوند. اما در ايران نبود اين رابطه و استفاده نکردن از دانش اساتيد در عرصه سياسي باعث شده است که هم قدرت از اين ابزار و دستيار مهم محروم بماند و هم علوم انساني در انزواي دانش خود باقي بماند و حبس شود. کمبود همايش‌هاي بين‌المللي و نبود جريان آزاد بين دانش و قدرت در ايران جايگاه علوم انساني را به سطح پاييني کشانده است.

4-درآمدهاي نفتي و پوشش خطاهاي مديريتي: استفاده از نيروهاي پزشکي و مهندسي در عرصه سياسي کشور مسلما مشکلاتي را در عرصه مديريتي ايجاد مي‌کند.


پنجشنبه، 9 آذر ماه 1391 برابر با 2012-11-29 ساعت 11:11
خبر بعدی : احتمال بیكاری كارگران خطوط تولید خودروسازان
خبر قبلی : جرائم سنگین در پرونده نزدیکان پسر رفسنجانی


برگ نخست
سرویس تازه: فيلم برای موبایل

2004- 2024 IranPressNews.com -