رجانیوز: حجت الاسلام عليرضا پناهيان، در آستانه فرا رسيدن ايام سوگواري اباعبدالله الحسين عليه السلام، در گفتگويي، به مباحث مهم و جالبي حول دستجات عزاداري اشاره كرده و در اين زمينه گفت: دولتمردان و شهرداریها باید مهمترین بودجههای خود را به رونق بخشیدن به عزاداریها اختصاص دهند. هر کار فرهنگی دیگری در این کشور و در جهان اسلام و در جهان بشریت غیر از کار برای اباعبدالله الحسین(ع) ثمرات کمتری به ارمغان خواهد داشت. عقل اقتضا میکند بیشترین هزینه را انسان جائی قرار دهد که بیشترین بهرهبرداری را خواهد داشت.
پناهيان در اين گفتگو كه ماهنامه فرهنگی هیأت رزمندگان اسلام آنرا انجام داده است، به شبهاتي پيرامون سابقه دستجات عزاداري در تاريخ اسلام، برد بين المللي عزاداري براي سيدالشهدا عليه السلام، حضور دستجات در تكايا و حسينيهها و يا راه اندازي دسته عزاداري در خيابانها و آنچه آفتهاي عزاداري خوانده ميشود، پاسخ داده است.
در بخشهايی از این مصاحبه آمده است:
* عزاداری برای اباعبدالله الحسین(ع) یک وظیفه است. ما نباید فقط به نیاز روحی خودمان نگاه کنیم که اگر نیاز روحی ما کسب معرفت و یا ذکر اهلبیت(ع) بوده و تأمین شده است، دیگر به وظیفۀ خود عمل نکنیم. باید ببینیم آیا وظیفه ما برای اباعبدالله الحسین(ع) و جامعه حسینی انجام شده است یا خیر؟ ما صرفاً برای ارضای نیاز شخصی خود عزاداری نمیکنیم ...
* چرا ما نباید در تأسی از دستۀ وفاداری که یاران باوفای حضرت در شب عاشورا تشکیل دادند، دستههای عزاداری راه بیاندازیم و به امام حسین(ع) و اهلبیت(ع) ابراز وفاداری کنیم؟! این یک غفلتی است که باید آن را برطرف نمود. اگر هیأتها نگران هستند که این جمعیت عظیم را چگونه در خیابانها مدیریت کنند باید بدانند که این نگرانی جایی ندارد و خود عزادارن اباعبدالله الحسین(ع) در ساماندهی این حرکت جمعی بزرگ همکاری خواهند کرد و اتفاق بسیار زیبائی خواهد افتاد ...
* ما در تاسوعا و عاشورا وقت خود را وقف اباعبدالله(ع) میکنیم. کسی در مورد اباعبدالله(ع) از وقت صحبت نمیکند. از سوی دیگر بحث خسته شدن هم مطرح نیست. همۀ عزاداران اباعبدالله الحسین(ع) دوست دارند که برای عزاداری ایشان خسته بشوند. ضمن اینکه این خسته شدنها در مقابل خسته شدنهایی که ما در تفریحات خود (مثلاً در ورزشی مثل فوتبال) داریم بسیار ناچیز است.
* شما تصور میکنید که اگر در جامعه ما دستههای عزاداری بیرون نیایند هیچ زن و مردی با هم مواجه نمیشوند و این مواجهه فقط در مواقع بیرون آمدن دستههای عزاداری اتفاق میافتد؟! آیا در رفت و آمد به هیأتها این اتفاق نمیافتد؟ من نمیخواهم برخی آفاتی که بعضیها وقیحانه ذکر میکنند، را بیان کنم و درباره آنها به تفصیل صحبت کنم. اما این آفات، مختص دستههای عزاداری نیستند، بلکه مانند سایر امور رایج در خیابانها و زندگیهای ما، همیشه وجود دارد.
* آن چیزی که موجب میشود فضای دستههای عزاداری امام حسین(ع) بیش از پیش دچار آسیبهایی از این دست بشود عدم حضور دستههای عزاداری خوب و قدیمی در خیابانها است، که الگوی خوبی بشوند برای سایرین تا با ثلابت و نجابت به عزاداری برای اباعبدالله الحسین(ع) اقدام کنند.
* امیدوارم در هر محلهای از محلههای تهران، چهارراهی یا میدانی به تجمع عزاداران عاشورایی اختصاص پیدا کند و شهرداری برای آن یکی دو روز خاص تاسوعا و عاشورا نمادهایی در نظر بگیرد، برای اینکه این رسم الهی باید احیا بشود و تقویت گردد. همچنین در شهرهای دیگر این اتفاق بیافتد. کما اینکه در شهرهای کوچک این امکان وجود دارد که همۀ مردم در یک جا تجمع کنند.
* دولتمردان و شهرداریها باید مهمترین بودجههای خود را به رونق بخشیدن به عزاداریها اختصاص دهند. هر کار فرهنگی دیگری در این کشور و در جهان اسلام و در جهان بشریت غیر از کار برای اباعبدالله الحسین(ع) ثمرات کمتری به ارمغان خواهد داشت. عقل اقتضا میکند بیشترین هزینه را انسان جائی قرار دهد که بیشترین بهرهبرداری را خواهد داشت.
مشروح این مصاحبه خواندنی را در ادامه میخوانید:
- سابقه و قِدمت دستجات عزاداری در تاریخ اسلام و ایران به کِی و کجا باز میگردد؟
ریشۀ سنت دستههای عزاداری اباعبدالله الحسین(ع) به توصیهها و سفارشهای فراوانی بازمیگردد که ائمۀ اطهار(ع) برای پیادهروی به سوی حرم اباعبدالله الحسین(ع) داشتهاند. در روایات مربوط به پیادهروی به سوی حرم اباعبدالله الحسین(ع) به قدری اجر و ثواب برای این پیادهروی در نظر گرفتهاند که هر انسان مؤمن و علاقمندی را وادار میکند تا هر سال این عبادت عظیم را که مصداق بزرگی برای تعظیم شعائر الهی است، به انجام برساند.
به عنوان مثال، امام صادق(ع) میفرماید: «هر کس با پای پیاده به زیارت قبر امام حسین(ع) برود، خداوند به ازای هر قدمی که بر میدارد، ثواب آزاد کردن یک بنده از فرزندان اسماعیل را برای او مینویسد؛ مَنْ أَتَى قَبْرَ الْحُسَيْنِ ع مَاشِياً كَتَبَ اللَّهُ لَهُ بِكُلِّ خُطْوَةٍ وَ بِكُلِّ قَدَمٍ يَرْفَعُهَا وَ يَضَعُهَا عِتْقَ رَقَبَةٍ مِنْ وُلْدِ إِسْمَاعِيلَ» (کامل الزیارات/ص134) بنابراین اصل اینکه ما امروزه در شکل و هیأت یک «عزادار» حرکت کنیم و حرکت ما شبیه به دستههای عزاداری است به این سفارشهای ائمه هدی(ع) بازمیگردد.
همانطور که امروز میبینیم، با توجه به گسترش ارتباطات و افزایش اطلاعات مردم، بازگشت شیعیان به اصالتهای خودشان افزایش پیدا کرده است. به همین ترتیب پیادهرویهای ایام اربعین و اساساً پیادهرویهای ایام خاص مربوط به حضرت اباعبدالله الحسین(ع) افزایش یافته است. بنده تصور میکنم دستجات عزاداری اباعبدالله الحسین(ع) برگرفته از این سنت پیادهروی است.
شاید بتوان گفت اولین کسی که به منظور زیارت مزار شهدا برای خود یک برنامۀ هفتگی و منظم پیادهروی قرار داده بود حضرت صدیقۀ طاهره(س) بود که همراه با حسنین(ع) برای زیارت شهدای احد به ویژه سیدالشهدای مدینه - یعنی حمزه عموی پیامبر(ص)- حرکت میکردند. اینکه این حرکت در سیرۀ حضرت زهرا(س) به عنوان یک برنامۀ هفتگی قرار داده شده، خیلی قابل توجه است و اینکه ائمه هدی(ع) اینقدر بر پیادهروی شیعیان و زائران تأکید کردهاند خیلی معنا دارد. طبیعتاً آنها توجه به جلوۀ اجتماعی و تبعات فرهنگی چنین حرکتی داشتهاند که شیعیان خود را به این حرکت سفارش کردهاند.
یکی از حکمتهای روشنی که در این سفارش ائمۀ هدی(ع) وجود دارد، عمل کردن به توصیۀ صریح قرآن کریم در مورد مودّت اهلبیت(ع) است که میفرماید: «قُلْ لا أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبى» (شوری/23) مودت یعنی محبتی که ابراز شود و این پیادهرویها یقیناً بهترین محل ابراز محبت به اهلبیت(ع) است، خصوصا وقتی جمع کثیری از مؤمنین در کنار همدیگر به این پیادهرویها اقدام کنند.
تجمع مؤمنین برای پیادهروی یکی از نتایج طبیعی توصیههایی است که ائمه هدی(ع) دربارۀ رفتن به زیارت داشتهاند. از سوی دیگر وقتی این پیادهروی برای زیارتِ شخصیتی مانند اباعبدالله الحسین(ع) باشد که فوقالعاده شورآفرین است و محبت نسبت به او و سوگواری برای او از سوی مؤمنین یک امر بدیهی محسوب میشود - همچنانکه رسول الله(ص) فرمودند: «إِنَّ لِقَتْلِ الْحُسَيْنِ حَرَارَةً فِي قُلُوبِ الْمُؤْمِنِينَ لَا تَبْرُدُ أَبَداً» - طبیعی است که این دستجات زائر، در مسیر پیادهرویِ خود به ابراز احساساتِ پُرشور برای اباعبدالله(ع) خواهند پرداخت.
به این ترتیب میبینیم که اصل حرکت زائران و عزاداران در هیأتِ یک عزادار، توسط ائمه هدی(ع) بنیانگذاری شده است. بعد به مرور زمان در ایام عزاداری اباعبدالله الحسین(ع) کسانی که نمیتوانستند به زیارت حرم امام حسین(ع) بروند، مقداری از این پیادهروی را تحت عنوان «دستجات عزاداری اباعبدالله الحسین(ع)» در شهر و دیار خود به صورت یک سنت حسنه درآوردند. برای اینکه ببینید این اتفاق چقدر عادی و طبیعی است، به یک نمونه اشاره میکنم:
در زمانی که راه کربلا بسته بود و هنوز زائرین ایرانی نمیتوانستند به کربلا مشرف شوند، مرحوم ابوترابی(ره) یک برنامۀ بسیار جالبِ پیادهروی دستهجمعی را بنا نهاده بودند. به این صورت که در ایام عرفه و اربعین به همراه جمعی (از چند شهر) با پای پیاده به سمت مرز عراق حرکت میکردند و در لبِ مرز تجمع میکردند. این حرکت با علم به اینکه میدانستند مرز بسته است و نمیتوانند به کربلا بروند، انجام میشد و قطعاً پیادهرویهای مأجوری بود. کما اینکه امام صادق(ع) صریحاً به دوستانشان میگفتند که اگر نمیتوانید به حرم اباعبدالله(ع) بشتابید از راه دور به او سلام بدهید. (سُدیر میگوید: حضرت به من فرمودند: اى سدير، آيا زياد به زيارت قبر اباعبداللَّه الحسين (ع) مىروى؟ عرض كردم: به سبب اشتغالات و گرفتارىهايم قادر نیستم. فرمودند: آيا چيزى به تو تعليم بدهم كه وقتى انجامش دادى خدا به واسطه آن ثواب زيارت را به تو بدهد؟ عرض كردم: فدايت شوم، آرى. حضرت فرمودند: در منزلت غسل كن و به پشت بام برو و با اشاره به آن حضرت سلام كن، با همين عمل، «زیارت» در اعمال تو نوشته خواهد شد؛ قَالَ لِي أَبُو عَبْدِ اللَّهِ(ع) يَا سَدِيرُ تُكْثِرُ مِنْ زِيَارَةِ قَبْرِ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ الْحُسَيْنِ(ع) قُلْتُ إِنَّهُ مِنَ الشُّغُلِ فَقَالَ أَ لَا أُعَلِّمُكَ شَيْئاً إِذَا أَنْتَ فَعَلْتَهُ كَتَبَ اللَّهُ لَكَ بِذَلِكَ الزِّيَارَةَ فَقُلْتُ بَلَى جُعِلْتُ فِدَاكَ فَقَالَ لِي اغْتَسِلْ فِي مَنْزِلِكَ وَ اصْعَدْ إِلَى سَطْحِ دَارِكَ وَ أَشِرْ إِلَيْهِ بِالسَّلَامِ يُكْتَبْ لَكَ بِذَلِكَ الزِّيَارَةُ؛ کامل الزیارات/ص288)
شکلگیری دستجات عزاداری یک فرآیند طبیعی است که در بستر زمان برای عزادارای اباعبدالله الحسین(ع) ایجاد و تبدیل به سنت شده است. منتها در برخی از مواقع شیعیان برای اجرای این سنت فرصت بیشتری پیدا کردهاند. جاهلانهترین سخن و ظالمانهترین نظر آن است که انسان بگوید دستجات عزاداری را صفویه باب کردهاند! همچنانکه جاهلانهترین و ظالمانهترین نظر این است که کسی بگوید این آمریکاییها بودند که پیادهروی به سوی حرم ائمۀ هدی(ع) را در عراق باب کردند چون این پیادهرویها از زمان حضور آمریکاییها باب شده است!
درست است که پس از سقوط صدام و اشغال عراق توسط آمریکاییها این دستجات عزاداری در عراق راه افتادند ولی دلیلش این بوده که قبل از آن، منعی وجود داشته است که وقتی این منع برطرف شد، خود به خود این انرژی متراکم آزاد شد و زمینه ابراز محبت مردم به اهلبیت عصمت و طهارت(ع) پدید آمد. در زمان صفویه هم به خاطر برداشته شدن فشارهای سنگینی که بر شیعیان وجود داشت، زمینه ابراز محبتِ هرچه بیشتر مردم به اهلبیت(ع) فراهم آمد. البته چه بسا برخی از پادشاهان صفوی برای اینکه همرنگ جماعت بشوند و از این زمینه برای مقبولیت بیشتر خودشان استفاده کنند در این کار با مردم همراهی کرده باشند و همراهی آنها موجب رونقِ این مراسم شده باشد ولی این نباید باعث شود که وقتی رونق گرفتن دستههای عزاداری را در دوره صفویه مشاهده میکنیم، آن را سنتی مربوط به پادشاهان صفوی و فرهنگی ناشی از اعمال نفوذ آنها در افکار عمومی تلقی کنیم.
- دستجات عزاداری در گسترش فرهنگ عاشورایی و حسینی چه نقشی داشته است؟
اولاً ابراز محبت به اهلبیت(ع) آثار بسیار سنگین معنوی، معرفتی و اجتماعی به دنبال دارد که میتواند عامل حیات یک جامعه و عامل سعادت دنیایی و آخرتی یک جامعه شود. اما چرا اینگونه است؟ پاسخ این سؤال به نگاه ما به انسان و نگاه ما به فطرت جامعه و نگاه ما به دین بازمیگردد. اگر کسی حقایق دینی را دقیق درک کند و فطرت انسانی و حیات اجتماعی انسان را بشناسد به سهولت میتواند این معنا را درک کند. معتقد شدن به چنین معنایی نیازمند به این نیست که شما حتماً مؤمن و مسلمان باشید. از راه مطالعات اجتماعی هم میتوان فهمید که چنین تظاهرات ایمانی و اعتقادی و محبتی برای سیدالشهداء(ع) که مظهر مبارزه با ظلم و قله شهادتطلبی است چقدر میتواند به یک جامعه عزت و قدرت بدهد.
در این رابطه به جای ارائۀ هر گونه تحلیل اجتماعی یا انسانشناسانهای، نگاه شما را به کلمات حضرت امام(ره) جلب میکنم. ایشان در 17 تیر 58 در جمع روحانیون میفرماید: «حرف سيد الشهداء(ع) حرف روز است، هميشه حرف روز است، هميشه حرف روز را سيد الشهداء(ع) آورده است دست ماها داده.»(صحیفۀ امام/ج8/ص526) اگر امام جملهای را فرموده بودند که مربوط به زمان خودشان بود ما امروز در استفاده از آن باید احتیاط میکردیم و باید بررسی میکردیم که آیا آن سخن در زمانهای دیگر نیز ارزش لازم را دارد یا نه. ولی حضرت امام(ره) تصریح میکنند که حرف اباعبدالله الحسین(ع) همیشه حرف روز است.
ایشان در ادامه میفرماید: «و سيد الشهداء(ع) را اين گريهها حفظ كرده است و مكتبش را اين مصيبتها و داد و قالها حفظ كرده؛ اين سينهزنيها و اين دستجات و عرض مىكنم اينها حفظ كرده. اگر فقط مقدّسى بود و توى اتاق و توى خانه مىنشست براى خودش و هى زيارت عاشورا مىخواند و تسبيح مىگرداند، نمانده بود چيزى، هياهو مىخواهد.» ایشان ابتدا بر گریه بر اباعبدالله الحسین(ع) تأکید میکنند و بعد به ارزش دستههای عزاداری و مهمترین ثمره آن یعنی حفظ مکتب، تصریح مینمایند. و ما فلسفه نظام جمهوری اسلامی را حفظ و احیای دین میدانیم که موجب احیای حقوق انسانها خواهد شد.
حضرت امام(ره) در ادامۀ کلام فوق میفرماید: «هر مكتبى هياهو مىخواهد، بايد پايش سينه بزنند، هر مكتبى تا پايش سينه زن نباشد، تا پايش گريه كن نباشد، تا پايش توى سر و سينه زدن نباشد، حفظ نمىشود.» این یکی از سخنان حضرت امام(ره) است درباره دستجات و سینهزنیها و هیاهویی که باید برای اباعبدالله الحسین(ع) شکل بگیرد.
همانطور که در کلام امام(ره) میبینید ایشان محبت پنهانی به اباعبدالله الحسین(ع) را برای حفظ اسلام ثمر بخش نمیدانند. باید به آن شکلی که حضرت امام(ره) میفرماید برای عزاداری اباعبدالله(ع) به خیابانها ریخت، باید داد و قال کرد، باید دستجات سینهزنی و عزاداری راه انداخت، باید هیاهو داشت. اینها تصریحات و بیّنات سخنان حضرت امام(ره) است.
حضرت امام(ره) در سخن دیگری که در جمع گروهى از وعاظ و خطبا در آستانه ماه محرم بیان فرمودند ضمن اشاره به سفارش امام محمد باقر(ع) که وصیت کرده بودند ده سال در موسم حج و در منا براى او گريه و نوحهسرايى كنند، میفرمایند: «حضرت باقر(ع) احتیاج به گریه داشت؟» و در ادامه میفرمایند: «اصلًا حضرت سيد الشهداء(ع) چه احتياج به گريه دارد؟ ائمه اين قدر اصرار كردند، به اينكه مجمع داشته باشيد. گريه بكنيد. [ندبه] بكنيد. براى اينكه اين حفظ مىكند كيان مذهب ما را» (صحیفۀ امام/ج11/ص98)
توجه داشته باشید که اگر دینِ ما حفظ نشود مملکتمان هم باقی نخواهد ماند. این اسلام است که ما را احیا کرده است و این برای تمامی مردم جهان به مرور اثبات خواهد شد که دین عامل حیات فرد و عامل حیات و بقای یک جامعه است.
حضرت امام(ره) در ادامۀ کلام فوق میفرماید «اين دستجاتى كه در ايام عاشورا راه مىافتند خيال نكنند كه ما اين را تبديل كنيم به راهپيمايى» در اینجا حضرت امام(ره) میفرماید مراقب باشید صورت دستجات عزاداری را به صورت راهپیمایها تبیدل نشود باید صورت خاص خود و هویت خاص خود را داشته باشد. این سخن را همان حضرت امامی میفرمایند که سیاسیترین فقیه تاریخ تشیع است، حضرت امامی که برای راهپیماییها و تظاهرات انقلاب بسیار ارزش قائل هستند و اصلاً به فرمان خود ایشان این راهپیمائیها در ایران ما شکل گرفت. همان حضرت امامی که ارزش راهپیمائیها را میداند و از آنها شدیداً حمایت میکند، میفرماید دستجات عزاداری را به راهپیمائی تبدیلش نکنید.
بعد میفرماید: «راهپیمایی است خودش، اما راهپیمائی با یک محتوای سیاسی. همان طورى كه سابق بود بلكه بالاتر.» یعنی دستجات عزاداری ما دارای بُعد سیاسی است. ایشان ادامه میدهد: «همان سينه زنى، همان نوحهخوانى، همانها رمز پيروزى ماست. در سرتاسر كشور مجلس روضه باشد. همه روضه بخوانند. و همه گريه بكنند. از اين هماهنگتر چى؟ شما در كجا سراغ داريد كه ملتى اين طور هماهنگ بشود؟ كى اينها را هماهنگ كرده؟ اينها را سيد الشهداء(ع) هماهنگ كرده است... اين دستجات با آن عظمت، با آن محتوا همه جا [راه مىافتند] كى مىتواند يك چنين اجتماعى درست كند؟ در كجاى عالم شما سراغ داريد كه اين مردم اين طور هماهنگ باشند.» (صحیفۀ امام/ج11/ص99)
در توضیح این کلمات حضرت امام(ره) میخواهم این را عرض کنم؛ وقتی در یک شهری تمام مردم آن در دستجات عزاداری در خیابانها به اقامه عزا بپردازند و این هماهنگی را به نمایش بگذارند، چه قدرتِ عظیمی ایجاد خواهد کرد؟!
در اینجا به بخشی از سخنان مقام معظم رهبری در رابطه با دستجات عزاداری اشاره میکنم چون مخاطبان شما عموماً کسانی هستند که به کلمات حضرت امام و مقام معظم رهبری اعتقاد دارند و فکر میکنم اگر به جای بسیاری از حرفهای دیگر به همین کلمات شریف استناد کنیم، کفایت کند.
حضرت آقا میفرمایند: «برخى كارهاست كه پرداختن به آنها، مردم را به خدا و دين نزديك مىكند. يكى از آن كارها، همين عزاداريهاى سنّتى است كه باعث تقرّبِ بيشترِ مردم به دين مىشود. اينكه امام فرمودند «عزادارى سنّتى بكنيد» به خاطر همين تقريب است. در مجالس عزادارى نشستن، روضه خواندن، گريه كردن، به سر و سينه زدن و مواكب عزا و دستههاى عزادارى به راه انداختن، از امورى است كه عواطف عمومى را نسبت به خاندان پيغمبر، پُرجوش مىكند و بسيار خوب است.» (بیانات مقام معظم رهبری؛ 1373/03/17)
این سخن صریح آقا در مورد ارزش دستههای عزاداری و آثار آن است. چه اثری از این بالاتر که عواطف عمومی نسبت به خاندان پیامبر پُرجوش شود؟! نه هیأتها وقتی در یک محیط بسته نشستهاند اینقدر اثر دارند، نه یک فیلم سینمایی خوب و نه یک فیلم مستند خوب و یا برنامۀ رسانهای خوب این اثر دستجات عزاداری را دارند. از سوی دیگر این دستجات عزاداری پیام امام حسین(ع) را به کسانی میرسانند که چه بسا هیچ راه دیگری برای رساندن پیام اباعبدالله الحسین(ع) به آنها نباشد.
- از لحاظ سیاسی همانطور که در قیام 15 خرداد و غیره دیده شده نقش دستههای عزاداری و زنجیرزنی از لحاظ سیاسی بسیار حائز اهمیت بوده است. کمی دربارۀ این مطلب توضیح دهید؟
مهمترین اثر دستههای عزادری اباعبدالله الحسین(ع) جنبۀ سیاسی آن است. وقتی یک جامعهای در کنار همدیگر اعتقاد راسخشان را به اباعبدالله الحسین(ع) نشان دهند، این بزرگترین قدرت سیاسی را برای آن جامعه تولید میکند. و بزرگترین عامل تثبیت دین در آن جامعه خواهد بود. و دین عامل ثبات سیاسی، رشد سیاسی، امنیت اجتماعی و تمام عواملی است که میتواند ما را در عرصه سیاست در داخل و خارج از کشورمان به پیش ببرد. بروز اعتقادات راسخ که احیاگر یک جامعه است و حیات سیاسی یک جامعه را تضمین میکند مهمترین عامل رشد و ثبات سیاسی یک جامعه است. در زیر سایه این رشد و این ثبات سیاسیِ جامعه است که میتوان به سایر منافع سیاسی رسید.
شما به رفتار دشمنان ما نگاه کنید. مهمترین راهبردی که دشمنان ما از اول انقلاب تا کنون دنبال میکنند (در کنار تمامی بحرانهای نظامی و سیاسی که سعی کردهاند برای ما ایجاد کنند)، این است که تلاش کردهاند اعتقاد مردم را نسبت به دین کم کنند و سیدالشهداء(ع) مهمترین عاملی است که این اجازه را به آنها نمیدهد. حتی پیوند قویتر ما با قرآن، با رمضان، با مسجد، با اعتکاف و امور معنوی دیگر مانند حجاب و رفتارهای دینی، همگی از ثمرات و نتایج پیوند ما با اباعبدالله الحسین(ع) خواهد بود. و این مسأله برمیگردد به اینکه ما عظمت اثر خون اباعبدالله الحسین(ع) را به صورت بسیار دقیق و انسانشناسانه بررسی کرده باشیم.
- از لحاظ بُرد بین المللی و رسانهای در جهان این دستجات عزاداری چه اثری دارد؟
یک نمونه را اشاره کنم. در همین ماه رمضان جوانی از روسیه به ایران آمده بود و من با ایشان ملاقاتی داشتم. ایشان از طریق اخبار یورونیوز که به صورت مختصر برای معرفیِ عاشورا، دستههای عزاداری روز عاشورا در ایران را نشان داده بود، با موضوع امام حسین(ع) آشنا شده بود. او حتی نمیدانست که این موضوع دقیقاً به کدام کشور مربوط است و آیا به مسلمانان ربط دارد یا نه؟ یعنی هیچگونه سمپاتی نسبت به اسلام یا انقلابهای اسلامی یا اباعبدالله الحسین(ع) نداشت. فقط وقتی آن شور و حال دستههای عزاداری اباعبدالله الحسین(ع) را دیده بود، با یک انگیزه و علاقۀ خاصی در اینترنت به جستجو پرداخته بود تا بفهمد این موضوع مربوط به کجاست. بعد هم عزاداریهای ایران را پیدا کرده بود و به سراغ نوارهای نوحه رفته بود.
ایشان تا یک سال با این نوحههای عزاداری زندگی کرده بود. زیباترین موسیقی برایش همین نوحههای عزاداری بود. با اینکه این نوحهها فارسی بودند و ایشان هیچ چیزی از این نوحهها نمیفهمیده و فقط همینقدر میدانسته که اینها مربوط به عزای شخصی به نام «حسین» است که مردم به خاطر او به سر و سینۀ خود میزنند. تعبیر ایشان این بود: «وقتی من در مسیر خود تا دانشگاه این نوحهها را گوش میکردم آنقدر تحت تأثیر قرار میگرفتم که روح بزرگ آن مرد (امام حسین-ع-) زمستان سرد سیبری را برای من تبدیل به بهار میکرد.» زمانی که آن جوان با من صحبت میکرد و این سخنان را میگفت هنوز به هیچ وجه تصمیم نگرفته بود که مسلمان شود. میگفت که من باید دربارۀ اسلام فکر کنم، اما من به امام حسین(ع) عشق میورزم.
به او گفتم تو که هیچگونه مطالعهای درباره اباعبدالله الحسین(ع) نداشتهای، دربارۀ او چه فکری میکنی؟ او میگفت: «من فکر میکنم که امام حسین(ع) یکی از دوستان خداست که باید برای رسیدن به خدا سختیهایی میکشیده و این سختیها را به زیبائی تحمل کرده است و ما به این دلیل باید به او عشق بورزیم.» آیا این سخن عمیق چیزی جز فریاد فطرت انسان است؟! شما یقین داشته باشید اگر یک روزی اسلام جهان را بگیرد به واسطۀ سیدالشهداء(ع) خواهد بود. همانطور که به فرموده حضرت امام اسلام در کشور ما هم به وسیله روضه سیدالشهداء باقی ماند. لذا جلوه جهانی عزاداری اباعبدالله الحسین(ع) آثار غیرقابل احصائی دارد.
من شما را دعوت میکنم به نوشته سردبیر یکی از مجلات روسی که مطالعه بفرمائید. این روزنامهنگار روسی در مقالۀ خود(1) میگوید که آمریکا واقعاً از چه چیزی در ایران میترسد؟ او برداشت خود را از دستههای عزاداری مینویسد و ضمن اشاره به سيماي معنوی جامعۀ ایران میگوید این قدرتی است که در نهایت ایران به وسیله آن جهان را فتح میکند.
- به نظر شما آیا ممکن نیست آنها این عزاداری ها را در دنیا وارونه جلوه دهند؟
این هنر ما است که اجازه ندهیم آنها به وسیله رسانههای مختلف ما را تحریف کنند. البته از سوی دیگر نباید مردم دنیا را نیز اینقدر جاهل و نادان تلقی کنیم. مردم دنیا وقتی این نوع عزاداریهای ما را ببینند متوجه میشوند که این حرکت یک حرکت فرهنگی نیست، بلکه ناشی از محبت است. چون یک حرکت فرهنگی نمیتواند چنین اشکی و چنین سوز و گدازی تولید کند. شما میتوانید بگویید که جزء فرهنگ ما این است که سیزدهمین روز فروردین بیرون میرویم. و میتوانید بگویید که جشن مهرگان جزء فرهنگ ماست. اما نمیتوانید بگوئید که عزاداری برای امام حسین(ع) جزء فرهنگ ماست. چون فرهنگ، چنین نفوذ عمیقی در جان آدمی ندارد. این چیزی فراتر از فرهنگ است که البته آمده است و جای خود را در فرهنگ نیز پیدا کرده است، ولی در اصل از فطرت آدمی نشأت گرفته است نه از فرهنگ. این در فطرت و عشق انسان به اولیاء خدا ریشه دارد. لذا مردم دنیا این را میبینند و نسبت به این حرکت برداشت مثبت میکنند.
حدود 20 سال قبل طی سفری به یکی از کشورهای غربی، صحبتی برای ایرانیهای آنجا داشتم. یکی از افرادی که در آنجا حاضر بود ساکن انگلیس بود که در جلسه ما شرکت کرده بود. ایشان میگفت ما در انگلیس دسته عزاداری و زنجیرزنی راه انداختیم، و البته با زحمت فراوان توانستیم اجازۀ آن را بگیریم. او میگفت مردم انگلیس از ما سؤال میکردند که این حرکت شما برای چیست؟ و ما در جواب میگفتیم: ما پیغمبری داشتیم که نوۀ ایشان را کشتند و ما هم داریم برای او عزاداری میکنیم. و مردمِ انگلیس هم وقتی این را میشنیدند با احترام میگفتند: «ما را شریک غم خود بدانید.» حتی تعدادی از آنها مقداری با ما همراه میشدند. او میگفت ما اصلا ندیدیم کسی با ما برخورد تمسخرآمیز داشته باشد.
البته ممکن است که تعدادی رسانۀ صهیونیستی این بازی تمسخر کردن را بر سر ما در بیاورند، اما به نظر شما وقتی انسانها با پدیدهای مانند عزاداری مواجه شوند، با تمسخر برخورد میکنند؟! قطعاً اینگونه نیست.
- آخر مردم دنیا عزاداریای با این چنین شور و هیجان ندیدهاند!
اتفاقاً وقتی شدتِ محبت ما را نسبت به اباعبدالله(ع) میبینند، حسرتِ این را میخورند که چطور اینها چنین محبتی دارند. یک جوان ارمنیِ ایرانی میگفت: «من وقتی صحبتهای شما را شنیدم و از عشق و علاقۀ جوانهای شما به امام زمانتان مطلع شدم، شروع کردم به کلیسا رفتن تا من هم به مسیح علاقه پیدا کنم.» چرا ما نیمه پر لیوان را نگاه نکنیم؟! یقین داشته باشیم تمامی انسانهای سالم در سرتاسر دنیا با مشاهدۀ عزاداری امام حسین(ع) احترامشان نسبت به اباعبدالله الحسین(ع) و عزاداران او مضاعف خواهد شد.
- چرا هیئت های اصیل و با سابقه در حال حاضر کمتر دسته بیرون میبرند؟ تمرکز بسیاری از هیئات به خصوص هیئت رزمندگان بر داخل حسینیهها و مساجد است. آیا بیرون بردن دسته عزاداری به پر رنگ شدن عزاداری سالار شهیدان منجر خواهد شد یا بالعکس به کمرنگ شدن عزاداری در مساجد و حسینیه ها خواهد بود؟
یکی از دلایلش این است که جاذبه های درون جلسه اینقدر بالا است که دیگر احساس اقناع و اکتفا میکنند و احساس نیاز به دستۀ عزاداری نمیکنند. چون که معارف را یاد گرفتهاند، گریههای خود را هم که کردهاند، فریادهای خود را هم که زدهاند، لذت هم بردهاند، لذا این حالت اشباع و اقناع باعث میشود که آنها وادار نشوند وظیفۀ دیگری را انجام دهند.
- آیا این اشباع، فردی است؟
بله، این اشباع یک اشباع فردی است که برای آن گروه رخ داده است، غافل از اینکه عزاداری برای اباعبدالله الحسین(ع) یک وظیفه است. ما نباید فقط به نیاز روحی خودمان نگاه کنیم که اگر نیاز روحی ما کسب معرفت و یا ذکر اهلبیت(ع) بوده و تأمین شده است، دیگر به وظیفۀ خود عمل نکنیم. باید ببینیم آیا وظیفه ما برای اباعبدالله الحسین(ع) و جامعه حسینی انجام شده است یا خیر؟ ما صرفاً برای ارضای نیاز شخصی خود عزاداری نمیکنیم.
علت دیگرِ آن هم «غفلت» است. و همۀ ما، همه سخنرانان محترم و همه ذاکران محترم وظیفه دارند که این غفلت را برطرف کنند. بنده میخواهم دستههای عزاداری را به تأسی از اولین دسته وفاداری که در کربلای اباعبدالله الحسین(ع) شب عاشورا برگزار شد دعوت کنم.
وقتی که یکی از اصحاب اباعبدالله الحسین(ع) شنید که حضرت زینب(س) از وفاداری یاران اباعبدالله الحسین(ع) در فردای عاشورا سؤال میکند و گویی نگران است، اگر چه امام حسین(ع) پاسخ دلگرم کننده ای به حضرت زینب(س) دادند، ولی او آمد به حبیب ابن مظاهر این پرسش و احساس نگرانی را منتقل کرد و حبیب ابن مظاهر اولین دسته را (که اسم آن دسته را دسته عزاداری نمیگذارم بلکه نامش را دسته وفاداری میگذارم) تشکیل داد و گفت که همۀ اصحاب به اتفاق به درِ خیمه حضرت زینب(س) برویم و اعلام وفاداری کنیم. خودمان پیام خودمان را به حضرت زینب(س) برسانیم. و آمدند پشت خیمه حضرت زینب(س) اعلام وفاداری کردند تا قلب حضرت در آن شب آرام بگیرد. در روایت داریم که اباعبدالله الحسین(ع) به این دوستان وفادار گفتند: کمی صبر کنند تا ایشان سایر دختران خودشان را بیاورند و آنها هم وفاداری اصحاب را مشاهده کنند.( (ترجمه مقتل مقرم ،ص136)
چرا ما نباید در تأسی از دستۀ وفاداری که یاران باوفای حضرت در شب عاشورا تشکیل دادند، دستههای عزاداری راه بیاندازیم و به امام حسین(ع) و اهلبیت(ع) ابراز وفاداری کنیم؟! این یک غفلتی است که باید آن را برطرف نمود. اگر هیأتها نگران هستند که این جمعیت عظیم را چگونه در خیابانها مدیریت کنند باید بدانند که این نگرانی جایی ندارد و خود عزادارن اباعبدالله الحسین(ع) در ساماندهی این حرکت جمعی بزرگ همکاری خواهند کرد و اتفاق بسیار زیبائی خواهد افتاد.
- قبول دارید اگر این دستهها پا بگیرد کمی از کیفیت کار کم میکند، چون همه توان کافی را برای عزاداری، سخنرانی، دسته و سینهزنی ندارند؟
خیر. ما در تاسوعا و عاشورا وقت خود را وقف اباعبدالله(ع) میکنیم. کسی در مورد اباعبدالله(ع) از وقت صحبت نمیکند. از سوی دیگر بحث خسته شدن هم مطرح نیست. همۀ عزاداران اباعبدالله الحسین(ع) دوست دارند که برای عزاداری ایشان خسته بشوند. ضمن اینکه این خسته شدنها در مقابل خسته شدنهایی که ما در تفریحات خود (مثلاً در ورزشی مثل فوتبال) داریم بسیار ناچیز است.
- شاید مستمع احساس می کند که ارضا نشده، میگوید من باید گریه کنم. میگوید چون کیفیت پائین میآید بروم جائی که آن کیفیت وجود دارد.
اصلاً اینطور نیست. تلقی آنها از کیفیت یک تلقی باطلی است. چون وقتی انسان در دسته عزاداری میرود کاملاً احساس میکند نسبت به آن شبی که در یک محیط بسته سینه زده و گریه کرده است، نور و معنویت بیشتری نصیبش شده است. مهم این است که شما قلبتان در اثر یک اقدام ارزشمند نورانی بشود. و معنای کیفیت، همان نورانی شدن قلب است.
- البته برخی مستمعین چنین احساسی ندارند
ممکن نیست و اگر کسی چنین احساسی نکند، معنایش این است که موانعی در روح خود دارد که باید برای برطرف کردن آنها اقدام کند. اگر ما برای امام حسین(ع) دستۀ عزا راه بیاندازیم و در خیابان محبتمان را اعلام کنیم، آنوقت کسانی که شور خود را کنترل میکنند و در دستههای عزاداری فریاد «یا حسین» سر نمیدهند، اینها کسانی هستند که به امام حسین(ع) کمتر علاقه دارند. اگر اینها عاشق اباعبدالله الحسین(ع) باشند، نمیتوانند محبت خود را پنهان کنند. علاقه تا یک حدی پنهان شدنی است.
- شاید برخی به علت راحتطلبی دسته بیرون نمی برند.
من بیشتر به غفلت تعبیر میکنم و آن را ناشی از یک نوع غفلت میدانم.
- آیا شما حرکت دسته عزاداری در ایام دیگر مانند فاطمیه را هم تأئید میکنید؟
ما فعلاً آن حرکتی که وظیفهمان است و آنرا به قدر کافی و صحیح انجام نمیدهیم دسته عزاداری برای حضرت اباعبدالله الحسین (ع) است. تا وقتی که دستههای عزاداری برای اباعبدالله الحسین(ع) به حد کمال نرسد نوبت به این بحثها نمیرسد.
- برخی آفتهایی که در این دستجات در حال حاضر وجود داردآفت هایی است که شاید برخی بگویند دستجات بیرون نیاید بهتر است. نظرتان در این باره چیست؟
قطعاً حضرت امام(ره) از آفات بسیار بیشتری که دستههای عزاداری در زمان طاغوت داشت آگاهی کامل داشتهاند ولی با این حال از دستههای عزاداری با این عظمت یاد میکنند و بدین نحو آنها را تأکید میکنند. ما باید ملاکی داشته باشیم که بر اساس آن بدانیم تا چه حدی باید به آفات احتمالی دستههای عزاداری اهمیت و اولویت بدهیم. اولویت ندادن حضرت امام به برخی از آفات، در پیامی که حضرت امام برای بیرون آوردن دستههای عزاداری در سالگرد 15 خرداد به «طیّب حاج رضایی» دادند معلوم میشود.
«طیّب» یک بچه مذهبی نبود که تمام دستورات دینی را رعایت کند. مبادرت به برخی از رفتارها داشت که شما ممکن است حضور چنین افرادی را در دستههای عزاداری حضور ناصحیحی بدانید. اما حضرت امام صریحاً به ایشان پیغام دادند و ایشان هم این دستور را اجرا کردند.
شما تصور میکنید که اگر در جامعه ما دستههای عزاداری بیرون نیایند هیچ زن و مردی با هم مواجه نمیشوند و این مواجهه فقط در مواقع بیرون آمدن دستههای عزاداری اتفاق میافتد؟! آیا در رفت و آمد به هیأتها این اتفاق نمیافتد؟ من نمیخواهم برخی آفاتی که بعضیها وقیحانه ذکر میکنند، را بیان کنم و درباره آنها به تفصیل صحبت کنم. اما این آفات، مختص دستههای عزاداری نیستند، بلکه مانند سایر امور رایج در خیابانها و زندگیهای ما، همیشه وجود دارد.
- اما میگویند به نام عزاداری تمام میشود.
نه این تصور درستی نیست. چطور احدی درباره روز سیزده بهدر و بسیاری از تفریحات مردم در پارکها چنین حرفهایی را نمیزند، درحالیکه همه میدانند آن محیطها بیشتر محل چنین آفاتی است. اما هیچ آدم عاقلی نمیآید پارکها را تعطیل کند که خدای ناکرده دختر و پسری در آن با هم قرار دیدار نگذارند.
- حال اگر این آفات در جائی مثل پارک بیشتر از حد معقول بشود پارک را تعطل میکنند.
محال است چنین شود. مگر اثر امام حسین(ع) قابل انکار است. وقتی محبت امام حسین و ذکر ایشان در میان باشد، همین فرهنگ و فضای آلوده به مرور اصلاح خواهد شد. حتی اگر مذهبیترها هم نیایند این بحث درست است.
- آیا حقیقتاً این آفات کمتر شده است؟
ببینید شما باید این را در جان افرادی که احیاناً آلودگیها و ناهنجاریهای رفتاری دارند، اما اهل عزاداری هستند بررسی کنید که آیا حضرت اباعبدالله الحسین(ع) دست آنها را گرفته است یا نه؟ ما معتقدیم که در غالب افراد این عزاداریها تأثیر خواهد گذاشت و رفتار آنها به مرور اصلاح میشود. به دلیل مبانی دینی و اعتقادی که داریم. یک نمونه مثال ذکر کنم. به پیامبر اسلام(ص) گفتند که پسری که پشت سر شما نماز میخواند اهل نگاه به نامحرم و چنین رفتارهایی است. پیامبر اسلام حتی آن جوان را دعوت نکردند که نصیحت کنند و فرمودند همان نماز جماعتی که میآید اصلاحش خواهد کرد.(رُوِيَ أَنَّ فَتًى مِنَ الْأَنْصَارِ كَانَ يُصَلِّي الصَّلَاةَ مَعَ رَسُولِ اللَّهِ ص وَ يَرْتَكِبُ الْفَوَاحِشَ فَوُصِفَ ذَلِكَ لِرَسُولِ اللَّهِ ص فَقَالَ إِنَّ صَلَاتَهُ تَنْهَاهُ يَوْماً مَا فَلَمْ يَلْبَثْ أَنْ تَابَ؛ تفسیر صافی/ج4/ص118)
ما میدانیم عزاداری اباعبدالله الحسین(ع) دست خیلیها را گرفته است. آیا تصور این است که اگر دستههای عزاداری تعطیل شود مردم همه به خانه های خود میروند و در پای سجادههای خود به عبادت و عزاداری مشغول میشوند؟ این تلقی احمقانهای است. الان در خانهها ماهواره ها چه کار میکند؟ ما امیدواریم که دستههای عزاداری محیط ناسالم فرهنگی ما را به سوی سلامت سوق بدهد. معارف و مبانی دینی ما این را بیان میکنند. در ثانی آن چیزی که موجب میشود فضای دستههای عزاداری امام حسین(ع) بیش از پیش دچار آسیبهایی از این دست بشود عدم حضور دستههای عزاداری خوب و قدیمی در خیابانها است، که الگوی خوبی بشوند برای سایرین تا با ثلابت و نجابت به عزاداری برای اباعبدالله الحسین(ع) اقدام کنند.
- کلام آخر؟
امیدوارم در هر محلهای از محلههای تهران، چهارراهی یا میدانی به تجمع عزاداران عاشورایی اختصاص پیدا کند و شهرداری برای آن یکی دو روز خاص تاسوعا و عاشورا نمادهایی در نظر بگیرد، برای اینکه این رسم الهی باید احیا بشود و تقویت گردد. همچنین در شهرهای دیگر این اتفاق بیافتد. کما اینکه در شهرهای کوچک این امکان وجود دارد که همۀ مردم در یک جا تجمع کنند.
نکته دیگر اینکه تنوع دستههای عزاداری، تنوع سلیقهها و سطوح اجتماعی را نشان میدهد که همه علاقمند به اباعبدالله الحسین(ع) هستند. این تنوع باید حفظ شود. ما نباید این انتظار را داشته باشیم که این عزاداریها یکپارچه بشوند. در برخی از شهرها به صورت سنتی این یکپارچگی وجود دارد، اما در شهرهای بزرگ با توجه به حضور مردم از فرهنگها و شهرهای مختلف اقتضا میکند که این تنوع در آنها حفظ شود و خود این تنوع زیباست.
نکته دیگر اینکه دولتمردان و شهرداریها باید مهمترین بودجههای خود را به رونق بخشیدن به عزاداریها اختصاص دهند. هر کار فرهنگی دیگری در این کشور و در جهان اسلام و در جهان بشریت غیر از کار برای اباعبدالله الحسین(ع) ثمرات کمتری به ارمغان خواهد داشت. عقل اقتضا میکند بیشترین هزینه را انسان جائی قرار دهد که بیشترین بهرهبرداری را خواهد داشت.
------
(1) الكساندر پروخانوف، سردبير هفتهنامه زافترا چاپ روسيه، در مقالهای با عنوان «ايران بمب دارد»: «به تازگي از سفر به ايران بازگشتهام: ... در مراسم تعزيه مذهبي عاشورا شركت كردم، مراسمي كه هزاران مسلمان شب هنگام به خيابانهاي شهرها ريخته و در عزاداري شهادت امام حسين شركت ميكنند. من در درون صدها هزار نفر از مردم عزادار ايران كه ناله و گريه ميكردند و همچنين در ميان علمهاي سنگين وزن كه با پر شترمرغ تزيين شده بودند، حركت مي كردم. در كنار من جوانان، كودكان و پيرمردان ريش سفيد حركت ميكردند و زنجير ميزدند تا غم و همدردي خود را نه تنها با امام شهيد، بلكه با همه غمزدگان جهان، رنج ديدگان و تمامي كساني كه حقوق آنها به طور ناعادلانه پايمال شده است، ابراز كنند.
* ايران معاصر بمب دارد من اينگونه براي خود نتيجه گيري كردم كه آري، ايران معاصر بمب دارد. اين بمب، همان سيماي جامعه و همان نظام اجتماعي و معنوي است كه ... من شب در ميان انبوه مردم تهران حركت ميكردم. صداي طبلها و غريو شيپورها گوشم را پر كرده بودند. پرهاي شترمرغ بر فراز من تكان ميخوردند. در ميان آتشها، چهره آيتالله خميني به من مينگريست. ميليونها نفر كه به خيابانها آمده بودند با همديگر نفس ميكشيدند و همزمان به شانه و قلب خود دست ميكوبيدند. همه اين صداها، ضربات و ريتمها، ضربات دايرهها و تپش ميليونها قلب، ارتعاش خاصي را به وجود ميآوردند و كوههاي پيرامون شهر و ستارههاي آسماني از آن ميلرزيدند، آبهاي درياهاي اطراف ايران موج ميزدند و ملتها و كشورهاي همسايه آن را ميشنيدند. به نظرم آمد كه اين ارتعاش چهره جهان را دگرگون ساخته است. من سعادت دارم كه بخشي از اين جهان دگرگون يافته هستم. من در ميان انبوه مسلمانان راه ميرفتم و در همان حال با خداي خود راز و نياز ميكردم.»
پنجشنبه، 25 آبان ماه 1391 برابر با 2012-11-15 ساعت 11:112004- 2024 IranPressNews.com -