سعید ابوطالب، نماینده پیشین مجلس معتقد است دولت دچار آنارشیسم فرهنگی شده و صداهای مختلفی در حوزه فرهنگ از سوی دولت به گوش میرسد. وی همچنین معتقد است که اعضای کمیسیون فرهنگی باید وارد مسائل مختلف شوند و بسیاری از مشکلات فرهنگی را حل کنند. اما وقتی نمایندههای محترم سرشان برای موضوعات فرهنگی درد نمیکند، دیگر نمیتوان کاری کرد.
خبرگزاری میراث فرهنگی – سعید ابوطالب، خبرنگار و مستند سازی بود که برای تهیه فیلم و گزارش از حضور آمریکاییها در عراق به این کشور رفت. اما توسط نیروهای آمریکایی به مدت چهار ماه بازداشت شد. پس از بازگشت به ایران به خانه ملت راه یافت و به عنوان یکی از چهرههای فرهنگی نزدیک به اصولگرایان شناخته شد. پیگیری «طرح استفاده مدیریتشده از ماهواره» در مجلس هفتم از سوی او، جنجالهای بسیاری آفرید. وی چه در دوران نمایندگی و چه پس از آن از منتقدان سیاستهای فرهنگی دولت بود. ابوطالب این روزها در کنار ساخت و تهیه مستندهایی درباره دفاع مقدس و لبنان، با همراهی آرش عیریان فیلمی به نام «رالی» را در دست تهیه دارد که فیلمنامه این فیلم را خودش نوشته است. گپ و گفت با ابوطالب از وضعیت کمیسیون فرهنگی مجلس آغاز شد و به برخی آشفتهگیهای فرهنگی دولتهای نهم و دهم رسید.
شما در دوران نمایندگی مجلس از اعضای تاثیرگذار کمیسیون فرهنگی بودید. آیا بعد از اتمام کارتان در بهارستان عملکرد این کمیسیون را رصد میکنید؟ ارزیابی شما از فعالیت کمیسیون فرهنگی مجلس چیست؟
از ابتدای مجلس هشتم آقای لاریجانی تغییراتی در آیین نامه داخلی مجلس داد که شان و تعریف کمیسیونها و مجلس را بازتعریف کرد که میتوان از آن به عنوان یک اتفاق خوب یاد کرد. آیین نامه داخلی مجلس بعد از قانون اساسی پر نفوذترین قانون است، که هم برای مجلس تعیین تکلیف میکند و هم برای دستگاههای دیگر به واسطه ارتباطی که با مجلس دارند. برای این که پی اتفاقی در عملکرد کمیسیونها باشیم، باید موضوع را در آیین نامه داخلی مجلس جستجو کنیم. آیین نامه جدید در خیلی از جهات قدرت مجلس را نقد کرد، اگرچه هنوز مجلس به قدرتی که قانون اساسی به مجلس داده است، نرسیده اما با این حال مجلس بسیار به جایگاه قانونی خود نزدیک شد، اما اتفاقی در عملکرد کمیسیون ها نیافتاد.
کمیسیون فرهنگی یکی از کمیسیونهای تاثیرگذار در روند عمومی کشور است. چه در مجالس قبل و چه در مجلس کنونی. اما شان کمیسیونها از سوی اعضا تعریف میشود. بستگی دارد اعضای کمیسیونها چقدر در صحن مجلس و در سطح اجتماع، نفوذ داشته باشند. بطور مثال وقتی دکتر علی مطهری در کمیسیون فرهنگی است، اتفاقهای خوبی در این کمیسیون میافتد. نقدهای جدی در عرصه فرهنگی انجام میشود و تاثیرات بسیاری در تصویب لوایح و طرحها دارد.
صاحبنظران فرهنگی معتقدند کمیسیون فرهنگی مجلس هشتم و حتی نهم تاثیرگذاری این کمیسیون در مجالس قبل را نداشته است. چنانکه کمیسیون فرهنگی در مجلس نهم در بحث عضوگیری با مشکل جدی مواجه شد و تنها حدود نه نفر این کمیسیون را به عنوان کمیسیون نخست خود برگزیدند و کمیسیون با بحران جدی مواجه شد. این بحران باعث شد برخی نمایندگان به اجبار به این کمیسیون رفتند که بدون شک این موضوع ضررهای جدی به عملکرد کمیسیون فرهنگی میزند. عقیده من این است که ریشه چنین اتفاقی در مجلس نهم، در مجلس هشتم است. چرا کمیسیون فرهنگی مجالس هشتم و نهم تاثیرگذاری مجالس قبلی را نداشتند و ندارند؟
در کمیسیون فرهنگی پیش از مجلس هشتم افرادی بودند که صراحت لهجه داشتند. موضوعات مختلف فرهنگ را می شناختند و صاحبنظر بودند. افرادی چون دکتر افروغ و آقای خادم حضور داشتند، افرادی که در حوزههای خود تاثیرات زیادی داشتند. یک نکته مهم درباره کمیسیون فرهنگی این است که این کمیسیون بر خلاف کمیسیونهای دیگر، موضوعات بسیار زیاد و متنوعی را تحت پوشش قرار میدهد. از حوزه رادیو تلویزیون و سینما گرفته تا ورزش و تقریباً همه دستگاههایی که به نوعی رویکرد فرهنگی دارند. بنابراین افرادی که در کمیسیون فرهنگی هستند باید در یک یا چند بخش از این موضوعات دارای تخصص باشند. اما اگر دانایی عمومی داشته باشند و دارای تخصص نباشند، اتفاق خوبی در کمیسیون فرهنگی نمیافتد.
این اظهار نظر به معنی این است که در کمیسیون فرهنگی مجلس هشتم و نهم اعضای تاثیرگذار حضور ندارند؟ نقش ریاست کمیسیون را چگونه ارزیابی میکنید؟
عقیده دارم اگر در مجلس هشتم اتفاقهای خوبی در کمیسیون فرهنگی میافتاد به دلیل حضور برخی از چهرهها بود. چون رئیس کمیسیون فرهنگی، هر کاری در مجلس انجام میداد غیر از ریاست کمیسیون فرهنگی. معتقدم ایشان در کمیسیون فرهنگی به درستی عمل نکرد. رئیس کمیسیون فرهنگی به واسته ریاست این کمیسیون شان حقوقی پیدا میکند و به طور مثال عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی میشود. پس رئیس کمیسیون فرهنگی باید شاخصترین و تاثیرگذارترین فرد در کمیسیون باشد. همچنین باید جسارت و جرات و صراحت لهجه داشته باشد. هر کدام از اینها را نداشته باشد، در واقع یک عضو بیخاصیت کمیسیون فرهنگی محسوب میشود.
من معتقدم اعضای کمیسیون فرهنگی باید وارد مسائل مختلف شوند و بسیاری از مشکلات فرهنگی را حل کنند. اما وقتی نمایندههای محترم سرشان برای موضوعات فرهنگی درد نمیکند، دیگر نمی توان کاری کرد. اگر نماینده هایی از سر اشتیاق نیامدهاند و به اجبار به کمیسیون آمدهاند، نباید از آن نماینده انتظار داشته باشیم که دلسوز باشد.
آقای حداد عادل به عنوان یکی از چهرههای فرهنگی شناخته میشوند. اگرچه دورهای ریاست مجلس را بر عهده داشتند و نقش سیاسیشان بیشتر از فرهنگ بود، اما در مجلس هشتم به دلیل وجه فرهنگیشان به عنوان رئیس کمیسیون فرهنگی انتخاب شدند. اما با این حال هم آقای حداد عادل و هم دیگر اعضای کمیسیون فرهنگی به سمت سیاست رفتند و ماهیت فرهنگی کمیسیون نادیده گرفته شد. چنانکه وقتی حداد عادل در انتخابات ریاست مجلس موفق نشد، به کل از کمیسیون فرهنگی جدا شد. چرا چنین اتفاقاتی برای یک فرد فرهنگی رخ میدهد؟ آیا به دلیل سیاستزدگی فضای مجلس است؟
البته این نکته را نباید نادیده گرفت که مجلس بخشی از قدرت سیاسی محسوب میشود و جایگاه سیاسی دارد. کسی به مجلس نمیآید که فقط کار فرهنگی بکند. افراد برای سیاستگذاری فرهنگ به مجلس میآیند. آنانی که در کمیسیون فرهنگی حضور دارند و هیچ فعالیتی در این زمینه نمیکند، دغدغه فرهنگی ندارند. اگر افرادی که دغدغه فرهنگ دارند در مجلس حضور ندارند، به دلیل این است که در ترکیبی که مردم انتخاب کردهاند، افراد فرهنگی مورد توجه قرار نگرفتهاند. این موضوع هم برمیگردد به فضای انتخابات که باعث میشود مردم به همه تخصصهای مورد نیاز مجلس توجه نکنند. در حال حاضر میبینیم که به فرهنگ در مجلس کم لطفی شده، درحالی که هم رئیس کنونی و هم رئیس پیشین مجلس شخصیتهای فرهنگی بودند. وقتی جایگاه سیاسیشان عوض شد، باز به فرهنگ بیتوجهی کردند. این عدم توجه به فرهنگ هم در مجلس و هم در دولت به کشور آسیب میرساند.
همانطور که شما اشاره کردید، این بیتوجهی به فرهنگ تا حدودی در دولت هم دیده میشود. آیا دولت هم دچار سیاستزدگی شده است؟ آیا وزیران فرهنگ دولت هم به جای پرداختن به موضوعات فرهنگی درگیر سیاست شدهاند؟
وزیر فرهنگ و ارشاد هم در این دولت و هم در دولت گذشته چهرههای تاثیرگذاری در حوزه فرهنگ نبودند. وزیر فرهنگ و ارشاد در کابینه دولت نهم سخنگوی سیاسی دولت بود. همیشه از موضع سیاسی با مخالفان دولت کلنجار میرفت. انگار نه انگار که آقای صفارهرندی وزیر فرهنگ و ارشاد بودند. کمترین توجه وی به حوزه فرهنگ بود. زمان انتخاب ایشان با توجه به فعالیتهای رسانهای و فرهنگیشان بسیاری خوشحال بودند و فکر میکردیم حضور ایشان در وزارت فرهنگ کار ساز است. اما نمیدانم چرا در تمام مدت وزارت، سخنگوی سیاسی دولت بود.
چرا سی سال است که نتوانستهایم کاری جدی برای حوزه فرهنگ انجام دهیم؟ آیا سی سال تجربه برای مدیریت بهتر کافی نیست؟
موضوعات فرهنگی در سالهای گذشته همیشه در اختیار افرادی بوده که کاملا فرهنگی نبودهاند و رفتارشان نه تنها کاری برای فرهنگ نکرده بلکه حتی اثرات تخریبی و ضد فرهنگی هم داشته است. این حرفی است که در 30 سال گذشته بارها از سوی اصحاب فرهنگ زده شده است. جنگ نظامی و اقتصادی ما را از پا در نمیآورد و ما بدترین شرایط را پشت سر گذاشتهایم. اما مشکلات فرهنگی میتواند ایران را دچار مشکل کند. ارزشهای و هنجارهای فرهنگی در حال تغییر است. در این صورت باید منتظر تغییر کشور باشیم که اتفاق خوبی نیست.
وزارت فرهنگ در چند سال گذشته تکلیفش با خودش معلوم نیست. به طور مثال به یک فیلم مجوز ساخت میدهد، اما مجوز اکران نمیدهد. یا فیلمی که اکران شده است در شبکه خانگی توقیف میشود. ریشه این مشکل کجاست؟
این مشکل وزارت فرهنگ نیست. این مشکل دولت دهم است. از این دولت صداهای متفاوت فرهنگی شنیده میشود. دولت دچار آنارشیسم فرهنگی شدهاست. معلوم نیست در حوزه فرهنگ چه خبر است. آقای کلهر درباره مسائل فرهنگی یک اظهار نظر میکند، آقای احمدی نژاد درباره ماهواره و حجاب و گشت ارشاد یک نوع اظهار نظر میکند، مشاور روحانیت یک اظهار نظر دیگر میکند، مشاور رسانهای رئیس جمهور یک نظر دارد. معاونت سینمایی طرفدار یک سری از فیلمهاست و ناظران مخالف همان فیلمها هستند.
در این شرایط صاحب هیچ روش و اصول فرهنگی نمیشویم که دقیقاً آنارشیسم فرهنگی است. یعنی صداهای مختلف از حوزه فرهنگ دولت به گوش میرسد. وزیر فرهنگ دولت گذشته که حالا از دولت جدا شده اظهار نظرهایی میکند که مغایر دیدگاههای او در زمان وزارت است.
آیا این نوع از استراتژی است، یا این که دولت واقعاً تکلیف خود را نمیداند؟
البته آنارشیسم فرهنگی خوشبینانهترین اظهار نظری است که میتوان داشت. چند سال پیش علی مطهری گفت که دولت دچار لیبرالیسم فرهنگی است و خط قرمزی برای خود ندارد. موضع دولت «هرچه بادا باد» و «هرچه گرفت» است. به یک فیلم مجوز میدهیم، اگر گرفت که هیچ، اگر نگرفت از پرده سینما پایین میکشد. فیلمی که در جشنواره نمایش داده میشود از فیلترهای زیادی عبور کردهاست. بطور مثال فیلم گشت ارشاد که من معتقدم اصلاً این فیلم نیست، اما میبینیم که چه جنجالهای زیادی به وجود میآورد. با این اوضاع تنها گیشه سازها فیلم میسازند. افرادی که از بضاعت کم فرهنگی برخوردارند، یک سرمایه گذاری کوتاه مدت انجام میدهند و یک فیلم گیشه پسند، اما بیمحتوا میسازند، کارشان که تمام شد میروند. با این اوضاع هیچ وقت انتظار نداشته باشید که یک سینماگر مولف سراغ ساخت فیلم برود. در این فضا هیچ کار عمیق فرهنگی انجام نمیشود. این بلا در اقتصاد هم سر ما آمده است. یعنی هرروز تصمیم جدید و متناقضی در عرصه اقتصاد گرفته میشود.
این جریان یعنی لیبرالیسم فرهنگی. دولت خط قرمز ندارد. یک فیلمی مثل اخراجیها میسازد و فروش میکند. بعد قسمت دوم و سوم این فیلم را میسازند که هر کدام از قبلی ضعیفتر هستند. کسانی که نگاه اقتصادی دارند برایشان فرقی ندارد که اخراجیها فروش خوبی دارد یا درباره الی یا کلاه قرمزی و بچه ننه! آنها به محتوا کاری ندارند و به فروش فیلم توجه دارند.
2004- 2024 IranPressNews.com -