روز ۱۹دی بار دیگر خامنهای در صحنه ظاهر شد و برای پنجمین بار طی یک ماه گذشته دربارهٔ فرو ریختن عمق استراتژیکش در سوریه حرف زد. او خیلی تلاش کرد با دروغ و دغل، به نیروهای وارفتهاش امید تزریق کند. اما رسانهها و محافل حکومتی همچنان پر است از اعتراض و افسوس که «چه هزینهها و امکاناتی در سوریه بر باد رفت!»، «چه خون هایی که هدر رفت!».
پیامدهای ضربه استراتژیک سقوط رژیم اسد در سوریه برای ولایت خامنهای دامنهدار و دارای ابعاد گوناگون است از جمله ریزش شدید نیروهای حکومتی. فرمانده سپاه محمد رسولالله تهران بزرگ در اعترافی بی سابقه گفته: بر اساس رویهای که پس از سقوط اسد افزایش یافته است، بسیاری از سپاهیها و بسیجیها از پذیرش دعوت برای شرکت در رزمایش (آماده شدن برای سرکوب) خوداری کردهاند.
پاسدار حسنزاده گفت: متاسفانه بسیاری از دوستان که افتخار حضور در بسیج و سپاه را داشتهاند، تا این لحظه یا بهعلل مختلف عذر خواستهاند و یا هنوز پاسخ قاطع ندادهاند. رویهای که بعد از حوادث سوریه شاهد افزایش آن هستیم.
پاسدار همدانی، معاون قاسم سلیمانی که در سوریه کشته شد، در مورد اهمیت سوریه برای رژیم خامنهای گفته بود: امروز ۱۳۰هزار بسیجی آموزشدیده منتظر ورود به سوریه هستند. امروز ما بهدلایل منافعی چون انقلاب اسلامی در سوریه میجنگیم و دفاع ما در حد دوران جنگ (ایران و عراق) است...
سنگینی آوار شکست خامنهای با از دست دادن سوریه را از اظهارات دیگری از همین پاسدار همدانی میتوان دریافت که گفته بود: یکی از مسئولان عالیرتبه نظامی ما در محضر آقا [خامنهای] میگوید: سوریه را اگر تمام کنند میآیند عراق، سپس میآیند ایران!... آقا میگوید: خیر مستقیم میآیند ایران!» (سایت حکومتی حریم حرم ـ ۱۶آبان۱۳۹۵).