یک زن جوان ۲۷ ساله با نام «غزاله حدودی» اهل یکی از روستاهای قروه و ساکن سنندج، به دنبال رد درخواست ازدواج توسط خواستگارش در مغازه خیاطیاش به آتش کشیده شد و پس از دو روز بستری شدن در بیمارستان کوثر سنندج جان خود را از دست داد. به گزارش سایت کُردپا؛ رد درخواست ازدواج از سوی غزاله و درخواست و مزاحمتهای مکرر خواستگارش، دلیل به آتش کشیده شدن او توسط خواستگارش بوده است.
منبع آگاه کُردپا در این رابطه میگوید؛ خواستگار غزاله، فردی به نام «سیروان ساعدپناه» و یکی از همسایههای مغازه او بوده که بارها برایش مزاحمت ایجاد کرده و از غزاله درخواست ازدواج نموده و علیرغم رد درخواست ازدواجش به اصرارهای خود ادامه داده است. آخرین بار «سیروان ساعدپناه» در شامگاه پنجم دی ۱۴۰۳ حدود ساعت ۷ و زمانیکه اکثر مغازهها بسته شده بودند، با یک بطری بنزین وارد مغازه غزاله میشود و غزاله و مغازهاش را به آتش میکشد. غزاله پس از به آتش کشیده شدن به سمت خیابان پا به فرار میگذارد و یک شاطر نانوایی با خانوادهاش تماس میگیرد و پدر و برادرش او را به بیمارستان کوثر سنندج میرسانند. غزاله در راه بیمارستان این داستان را برای پدرش بازگو میکند و میگوید که چه کسی او را به آتش کشیده است.
منبع آگاه کُردپا میگوید؛ «سیروان ساعدپناه» برای اینکه کسی به او شک نکند، حتی عصر روز واقعه با پدر غزاله که به مغازه دخترش سر میزند احوالپرسی میکند و خود را عادی نشان میدهد. همچنین «ساعدپناه» پیشتر در تماسی با خواهر غزاله به او میگوید از طریق سپاه برای فرزندش شیر خشک تامین میکند. به گفته منبع مطلع کُردپا پدر«سیروان ساعدپناه» یکی از اعضای سپاه پاسداران بوده که فوت کرده است و خود «سیروان» نیز عضو سپاه است. «ساعدپناه» پیشتر نیز طی اتفاقاتی که برای خانواده حدودی پیش میآید خود را به آنها نزدیک میکند و تلاش کرده از این طریق غزاله را برای ازدواج راضی کند.
مزاحمتهای «سیروان ساعدپناه» برای کسب رضایت غزاله تا آنجا ادامه پیدا میکند که حتی برادر غزاله را تحت فشار قرار میدهد، اما برادرش میگوید نمیخواهیم نزدیک مغازه غزاله تو را ببینیم و غزاله برای اینکه از هرگونه درگیری بین این فرد با خانوادهاش جلوگیری کند، تلاش میکنند در سکوت موضوع را خاتمه دهد.
محیط مساعد از فرشته اهریمن می سازه چه برسه به ویروس انسان به چپ ها و نئوکان ها که در دوسمت محور بدویت دارن دنیا رو به بدترین محیط زیستن تبدیل می کنن کاری ندارم اما هر ایرانی که در غیر مستقیم ترین شکل ممکنش هم کارش و بیزینسش داره چرخ های این تخت اهریمنی رو در ایران می چرخونه و دست از کار نمی کشه و اعتصاب بی زمان رو آغاز نمی کنه، دستش تا آرنج در خون هر بیگناهی که در ایران ریخته شده فرو رفته در دادگاه ذهن من، اقلا نصف جمعیت ایران در خون بیگناهان این سال ها شریک هستن دشمنان بود و باش من و اونهایی که نخواستن چرخ های اهریمن رو برای یه تیکه استخون بچرخونن همین خاکستری های تحتانی هرم بیزینس اند