در پی انتشار خبر تیراندازی نیروی انتظامی به کارگران شهرداری تکاب، خبرگزاری ایلنا وابسته به خانه کارگر جمهوری اسلامی به نقل از «یک منبع کارگری در تکاب» مدعی شد که این تیراندازی «ناخواسته» بود و اتنها دو تن از ۴ کارگر زخمی به بیمارستان منتقل شدند.
این خبرگزاری همچنین ادعا کرد که «با ورود نیروی انتظامی به صحنه اعتراض کارگران یکی از ماموران اقدام به کشیدنِ گلنگدن میکند؛ در پی این اقدام یکی از کارگران از ترسِ اقدام مامور، مداخله میکند، تیر شلیک شده و به زمین برخورد میکند که در پی آن چندین ترکش به کارگران برخورد میکند.»
پیشتر اطلاعات رسیده به صدای آمریکا حاکی از آن بود که در پی تجمع شماری از کارگران شهرداری تکاب در روز دوشنبه ۱۳ اسفند، ماموران نیروی انتظامی جمهوری اسلامی به سوی آنان تیراندازی کردند که در نتیجه، دستکم ۴ تن از کارگران زخمی شدند.
جنایتکاران کارگران شهرداری را به گلوله بستند و خواننده معترض را به شلاق
حاکمان فاسد اسلامی کارگران شهرداری تکاب را به گلوله بستند و مهدی یراحی را به شلاق. یکی را به دلیل اعتراض به تعویق چندرغاز حقوق و دیگری را به جرم خواندن برای زنان.
فرزند یکی از کارگران مجروح تکاب گفت: "پدر من حقش را می خواست اما به جای عیدی به پدرم چهار گلوله زدند!».
هر دوی این جنایت و وحشیگری از یک جنس است برای ترساندن و عقب راندن مردم معترض و در هر دو مورد عکسالعملها ایستادگی و اعتراض بود و نه ارعاب.
شلاقی که به مهدی یراحی، یکی از سمبلهای انقلاب زن زندگی آزادی زدند شلاق حاکمان فاسد اسلامی به پیکر همه جامعه است و گلولهای که به کارگران تکاب شلیک کردند گلوله به دهها میلیون مردمی است که حاکمان دزد اسلامی آنها را به فقر و محرومیت کامل کشاندهاند.
این وحشیگریها برای جلوگیری از انقلابی است که در راه است اما حاکمان وحشی اسلامی بدانند که این اقدامات مانع بپاخاستن مردم نمیشود، آن را جلو میاندازد.
شلاق؛ حکمی ضد انسانیت و ضد ایرانیت
توانا: داستانهای زیادی از تبعات بسیار منفی حکم شلاق در ایران پس از انقلاب ۵۷ وجود دارد که در اینجا مجال کافی برای نقل همه آنها وجود ندارد.
حکم شلاق از غیرانسانیترین پدیدههایی است که به عنوان مجازات در قوانین قضایی جمهوری اسلامی گنجانده شده است. پس از انقلاب اسلامی و با تلاشی که جمهوری اسلامی برای اسلامیسازی قوانین به خرج داد، شلاقزدن نیز به عنوان یک حکم قضایی صورتی رسمی یافت و پس از آن بود که میشد به دفعات در شهرهای مختلف ایران تجمعاتی را مشاهده کرد که گرد آمده بودند تا شلاقزدن یک فرد را مشاهده کنند.
به گفته حقوقدانان، شلاق صرفا یک مجازات جسمی نیست بلکه تبعات حیثیتی نیز دارد و دقیقا این نیز هدفی بوده که از گنجاندن حکم شلاق در قوانین دنبال شده است. مسئلهای که البته در تناقض بنیادین با حقوق بنیادین افراد بازداشت شده است.
شلاق حکمی ضد ایرانیت هم است؛ مسئله این است که شلاق یک حکم اسلامی است و جمهوری اسلامی این حکم اسلامی را بر همه شهروندان ایران - که لزوما همه به اسلام باوری ندارند - اجرا میکند. درواقع فارغ از غیرانسانی بودن حکم شلاق، این پرسش برای شهروندی ایرانی که مسلمان نیست یا به اسلام باوری ندارد نیز مطرح است که چرا باید حکمی اسلامی در قانون کشوری که او در آن زندگی میکند، وجود داشته باشد؟
یکی از کسانی که در کودکی شاهد اجرای حکم شلاق به صورت عمومی بوده درباره احساس خود میگوید: «سر میرداماد شلوغ بود. ما هم رد میشدیم. پرسیدیم چرا مردم اینجا جمعاند؟ گفتند کسی را شلاق میزنند. من رفتم جلو. میخواستم ببینم. یک پسر جوان بود. پشتش از خون سرخ شده بود. حالم بد شد».