یکشنبه، 25 تیر ماه 1402 = 16-07 2023مرگ دریاچه ارومیه فرارسید؛ چگونه حساسیت مردم را از بین بردند؟نتایچ یک پژوهش دانشگاه شریف میگوید تراز دریاچه ارومیه به پایینترین سطح در۶۰ سال گذشته رسیده است. بهنظر میآید در یک سمت آمار و اطلاعات از مرگ زودرس یک دریاچه تاریخی حکایت دارد و در سمت دیگر هم دماسنجهای مرتبط با مسائل اجتماعی از کاهش حساسیت مردمی میگویند و همه اینها یعنی اینکه اگر نخواهیم بگوییم بحران بزرگ فرارسیده، دستکم باید پذیرفت که سیاهی در راه شمال غرب ایران است. بخش نگرانکننده این گزارش، اما هشدار درباره فرارسیدن ابربحرانی است که پیشتر کارشناسان فراوانی در شیپور هشدار آن دمیده بودند؛ خشکشدن دریاچهای که دهها کیلومتر اطراف آن باید خالی از سکنه شود و نمک آن به چشم هر جنبندهای در شمال غرب ایران خواهد رفت. «عیسی کلانتری» رییس پیشین سازمان محیطزیست ایران که از سال ۱۳۹۲ تا اواخر تیر پارسال مدیر اجرایی ستاد احیای دریاچه ارومیه بود و یکی از آگاهترین کارشناسان نسبت به اعداد و ارقام مرتبط به این دریاچه است در گفتگو با «اعتماد» از نزدیک بودن مرگ این دریاچه به «اعتماد» میگوید. او معتقد است که آثار سوء ناشی از این بحران زیستمحیطی چنان هولناک خواهد بود که زندگی در کلانشهری مانند تبریز عملا ناممکن خواهد بود و میگوید با همه این بحرانهای پیشرو، دولت کنونی توان علمی درک این بحران و آثار وحشتناک ناشی از آن را ندارد. کلانتری در این باره به «اعتماد» میگوید: «در دو سال گذشته یعنی روزهایی که دولت جدید سر کار آمده است، ارتفاع دریاچه ۹۷ سانتیمتر پایین آمده است. دو سال پیش دریاچه ارومیه ۳/۹۳ میلیارد مترمکعب آب داشت، اما الان حجم آب آن به ۷۰۰ میلیون مترمکعب رسیده است. علاوهبراین سطح آب دریاچه دو سال پیش در همین موقع ۳۱۰۰ کیلومتر مربع بوده و الان به۹۲۰ کیلومترمربع رسیده است؛ یعنی با این حساب تا پایان تابستان در دریاچه آبی نخواهد بود و دریاچه احتمالا تبدیل به باتلاق خواهد شد.» این اعداد و ارقام و تغییرات آنها برای هر فرد غیرکارشناس هم نشان از آغاز یک بحران دارد، اما چرا دولت کنونی چندان توجهی به آنها ندارد و نه تنها به سادگی از کنار چنین ارقام هشداردهندهای میگذرد که حتی از «شرایط مطلوب» دریاچه هم سخن میگوید؟ رییس پیشین سازمان محیطزیست ایران در پاسخ به این پرسش «اعتماد» هم میگوید: «من نمیدانم این دولت چه کاری انجام میدهد و با وجود اینکه چندین ماه است آب رودخانه زاب وارد دریاچه شده، شرایط کلی دریاچه تا ایناندازه بحرانی شده است؟ حقیقتا نمیدانیم اینها مشغول چه هستند؟ اما میدانیم که نه حقابهها را دادند و نه به دنبال کاهش کشاورزی هستند و عملا هیچ کاری نکردند و سطح زیرکشت آبی که قرار بود منع شود در آذربایجان غربی حتی توسعه هم پیدا کرده است. به نظر میآید دولت تسلیم نمایندگان شده است. هیچ چیزی پیگیری نمیشود و همهچیز رها شده است. بیشک یک فاجعه زیستمحیطی در راه است که به هیچشکلی قابل جبران نیست و ملت آذربایجان باید حتما رییسجمهوری را بازخواست کنند و این قابل چشمپوشی نیست. همه شان (مسوولان دولت درباره دریاچه) هم دروغ میگویند. حتی حساسیت مردم نسبت به خشکی دریاچه را از بین بردند اگرچه آمار و اطلاعات و همچنین نتایج یک پژوهش علمی و قابلاعتنا از احتمال یک بحران بزرگ حکایت دارد و بهنظر میآید حالا خشکی دریاچه هم چندان دور از ذهن نیست، اما یک فعال حوزه اجتماعی ساکن در منطقه از بحرانی دیگر سخن میگوید و آن از بین رفتن حساسیت مردم نسبت به دریاچه در یکدهه گذشته است. «محمدحسین حسنزاده» فعال محیطزیست و رییس کمیته مردمنهاد ستاد احیای دریاچه ارومیه در این باره به «اعتماد» میگوید: «واقعیت این است که دریاچه اصلا شرایط خوبی ندارد و آنچه بر عمق فاجعه دریاچه میافزاید اینکه قبلا یک حساسیت مردمی بود که در بین مسوولان هم وجود داشت، اما رفتهرفته این موضوع عادی شده و هیچ خروجی هم ندارد. الان شرایط دریاچه از قبل هم بدتر شده و در مشکلات بزرگتر جامعه کمپیدا و گم شده است.» او در توضیح این تغییر در حساسیت مردم، هم میگوید: «بحث دریاچه و ستاد احیا هر مشکلی که داشت یک نتیجه داشت و آنهم اعلام عمومی تراز دریاچه است، اما الان و بعد از اینکه ستاد از حالت قبلی خارج شده و دیدگاه متفاوتی ایجاد شده دیگر اعداد و ارقام شفاف به مردم اعلام نمیشود یا بهموقع اعلام نمیشود. نکته دیگر اینکه هنوز برخی دستگاهها و عمدتا حقوقی نگاهشان این است که این بحران را پاکسازی کنند و حتی کوچکشدن را به عنوان یک اصل برای خود پذیرفته و دنبال شعارهای خودشان هستند.» بخش مهم سخنان این فعال اجتماعی، تاکید بر کاهش حساسیت عمومی نسبت به این بحران پیشرو است؛ او میگوید که راهکار این بحران در همکاری مردمی بود، اما روند فعالیت مسوولان بهگونهای بوده که حالا نه تنها شاهد همکاری نیستیم که حتی در برخی موارد میزان کشاورزی و حتی حفر چاه هم افزایش یافته است. بهنظر میآید در یک سمت آمار و اطلاعات از مرگ زودرس یک دریاچه تاریخی حکایت دارد و در سمت دیگر هم دماسنجهای مرتبط با مسائل اجتماعی از کاهش حساسیت مردمی میگویند و همه اینها یعنی اینکه اگر نخواهیم بگوییم بحران بزرگ فرارسیده، دستکم باید پذیرفت که سیاهی در راه شمال غرب ایران است.
فقط آخوندکشی تنها راه همینه هر کی میگه خشونت نکنید حرف نزنید سکوت کنید به اسلام توهین نکنید مسلح نشوید و هزار مدل توصیه ی آخوندپسند دیگه بدون شک ماموری بیش نیست حالا هر خری میخواد باشه ایران اشغالی فقط با کشتار و سلاخی کردن آخوندها آزاد میشه راه دیگه ای هم نداره اول خشم دوم خروش سوم خراب کردن دیوار بر سر آخوند و پاسدار مردم مسلح شوید حالا به هر اسلحه ای نفس آخوند را ببرید تمام |